سلام
دیگر خسته شده ایم که انیقدر رور دختر را به ... تبریک گفتیم
....
رسوا
آنروز که غمخانه به نامم کردی
در خانه خود دست به جامم کردی
من مست شدم از غم تو، باور کن!
انگشت نمای خاص و عامم کردی ...
" محمد مهدی باقری اتابک"
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست ...
"مولانا"
****
طنز نوشت :
این دوست عزیزمون خیلی رندانه شعر جناب مولانا را به تصویر کشده است :
به شهر رنگ ها رفتیم گفتی زرد نامرد است
اگر رنگی تو را در خویش معنا کرد نامرد است
تو تصویر منی یا من در این آیینه
تکرارم؟
جهان آیینه ی جادوست زوج و فرد نامرد است
چه قدر از عقل می پرسی چه قدر از عشق می خوانی
از این باز آی نااهل
است از آن برگرد نامرد است
نه سر در عقل می بندم نه دل در عشق می بازم
که این نامرد بی درد است
و آن پر درد نامرد است
بیا پیمان ببندیم از جهان هم جدا باشیم
از این پس هر که نام عشق را آورد، نامرد است
"فاضل نظری"
سلام
قراره یک سری تحلیل مثبت از فیلم های کره ای بیان کنم و نقاط مثبت اون ها را با دید سبک زندگی بررسی کنم متن خلاصه زیر به عنوان اولین مبحت با عنوان ارزش دادن به مطالعه و کتاب هست :
در بعضی از فیلم های خارجی خیلی خیلی خوب ، معانی ای چون شهادت، صبر، سبک زندگی ، ساده زیستی را نشون می ده مثلا در بحث مطالعه و کتابخوانی سریال هایی چون یانگوم، دنگ ئی و حتی جومونگ را بررسی کنیم می بینیم که:
یه نکته جالب دیگه :
حالا شما یکی از سریال های ایرانی مثال بزنید که اینقدر بر روی مفهوم کتاب و کتابخونی تاکید می کند
سلام
دیشب آلمان پرقدرت ، آلمان بزرگ، آلمانی که در نیمه اول فقط حمله می کرد باخت
با دو گلی که از فرانسه ای که در نیمه اول فقط دفاع می کرد ، باخت
اما یه چیزی که برایم جالب بود گل دوم فرانسه بود، تا زمانی که آلمان یک گل عقب بود هنوز داشت همون بازی خوب و عقلانیش را انجام می داد اما زمانیکه گل دوم را خورد " ترس باخت" تیم آلمان را گرفت ودیگر خبری از از اون نظم و دقت آلمان ها نبود به نظرم اگر آلمان همان سبک بازیش را ادامه می داد می توانست دو گل را جبران کند ، آلمان بزرگ و پر قدرت هیچ وقت فکر نمی کرد از تیمی دو گل عقب بیافتد و برنامه ای برای جبران دو گل عقب افتاده نداشت!!!!
زندگی هم همینطوره ما باید آماده باشیم نه تنها برای پیروزی باید برنامه ریزی کنیم بلکه باید برای شکست هامون هم برنامه داشته باشیم تا بتونیم هرچه سریع تر از اون حالت خارج شویم و به سمت پیروزی حرکت کنیم...
پ.ن : فوتبال دیدن من جالب هست، ظاهرا دارم فوتبال می بینم اما عملا دارم ذهنم را مرتب می کنم ( همه فکر می کنند من جذب فوتبال شده ام و دیدن فوتبال برام خیلی مهمه اما ... )
پ.ن ۲: این که چرا این مطلب در زیر مجموعه سیاسی تقسیم بندی شد بماند!
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از مرگ چه باقی ماند
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
سلام
می خوای به "فلسطین" کمک کنی؟
"خودت" را قوی کن!
سلام
بهتره قبل از شروع مطلب یه درخواست داشته باشم
خواهشا بخونید اینجا را "نکته 390: پاک کردن تاریخچه"
امروز می خوام نظرات خصوصی که تا به حال داشتم را پاک کنم و نکاتی را که با آن برخورد دارم را براتون بنویسم ، شاید برای دوستان و خودم فایده داشته باشد. ( لازم به ذکر هست تا حالا هیچ کدوم از نظرات خصوصی را پاک نکرده ام!!!)
1- تعداد نظرات خصوصی به بیش از 650 تا و حداکثر 700 نظر می رسه
2- اولین نظر خصوصی مربوط به 25 خرداد 93 می باشد از یکی از دوستان سابق که دعوت به تبادل لینک کرده اند!
3- اولین نظر خصوصی حذف شد!!!!!
4- یک سری نظرات خصوصی مربوط می شود به کسب اجازه هایی که برای قرار دادن لینک وبلاگشون در "لینکدونی" می باشد و بزرگواران لطف کردند و طی یک نظر خصوصی اجازه دادند (اکثرا)
5- بعضی از دوستان خیلی فعال بودندو همیشه دعوت به مشارکت می کردند و لینک مطالب جدیدشون را می فرستادند خیلی هاشون حذف کردند و خیلی هم وبلاگ هاشون داره خاک می خوره...:((
6- یکی از دوستان خیلی لطف داشت : (برای اینکه بزرگواریش را فراموش نکنم پاکش نمی کنم )
"سلام
7- اولین نظر خصوصی از یکی از دوستان 1 مرداد 93 بود، خیلی بهم کمک کردند واقعا "معلم" بودند و البته هستند!!! خدا خیرشون بده..
8- وبلاگ یه آنتی زیون که تخصصی کار می کرد را دوست داشتم اما نمی دونم چی شد که رفتند البته قرار بود برگردند اما .... http://antizion.blog.ir/
9- وبلاگ دریا هم حذف شده ... خیلی خوب بود (http://sabztarazdarya.mihanblog.com/)
10- بعضی از نطرای خصوصی که تعدادشون هم کم نیست مربوط میشه به غلط های املایی و ویرایشی متن!!!
11- نظرات امین در مورد مسئله فلسطین را نگه داشتم :)
12- یک وبلاگ بود به نام "اقلیما" مطالب خیلی خوبی داشت که حذف کردند و الان وبلاگشون افتاده دست یه نفر نامربوط!!! البته صاحب وبلاگ با قلم توانمندشون در وبلاگ دیگه ای مشغول فعالیت هستند (خواهشا اگه خواستید بروید وبلاگ را حذف نکنید چون می افته دست یه عده نامربوط!!!!)
13- ببین این نظر را چقدر متعهد هستند بعضی از بلاگر ها : (ایشون یه مطالب خوبی داشتند که در صفحه اول نبود و فقط یه مطالب خاصی روی صفحه اول بود و من ازشون انتقاد کرده بودم که چرا ؟)
"جالب بود حرفتون .
بنابراین لزومی نداره جلوی دید همگان قرار بگیره !"
14- این هم یه نظر جالب از یه دوست در دنیای واقعی : "خیلی بیکاری!"
15- بعضی ها هم درخواست رمز داده بودند!
16- این نظر دقیق هم جالبه :
""همسر آینده ی من باید"
بهتره بنویسیم "من برای بدست آوردن چنین همسری باید..."
17- بعضی از مواقع هم دعوا می کردیم سر یک پست با مخاطبین مثلا :
"شما یه مغالطه کار حرفه ای هستید آقا
:-|"
البته این دعوا حدود 5 -6 صفحه ای میشد که خدا را شکر بعد از مدتی به بزرگواری مخاطبین رفع به خیر شد! (البته زیاد از اینگونه پست ها هست)
18- البته بعضی از نظرات هم ازمون تعریف کردند مثل :
"آفرین
D:"
19- این هم یه جواب دندان شکن وقتی در مورد پست یکی از وبلاگ نویس ها به قول خودم نظر تخصصی داده بودم اما در اصل "فضولی حرفه ای" بود :
"اولا با عرض پوزش، مطالبی که در وبلاگم می نویسم، مخاطبی که براش می نویسم، لحنی که می نویسم، زبانی که می نویسم، مقداری که می نویسم، موضوعی که در موردش می نویسم، عکسی که میذارم و ... اساسا و اصولا برای دل خودمه و به کسی ربطی نداره. با عرض پوزش مجدد!"
20- این پست همسر آینده من را گذاشتم "اینجا" خیلی ها ابراز تردید کردند اما شاید باورتون نشه که من 25 بهمن که دفاع کردم به همسرم هم تقدیم کردم، استاد راهنما داشتند دنبال همسرم می گشتند بهشون تبریک بگویند به خاطر داشتن شوهر لایقی مثل من!!!! و ازم پرسیدند : " خانومت نیومدند؟!!!"
21- گاهی اوقات هم نظرات خصوصی برای هماهنگی دوستان در دنیای واقعی بود مثلا :
"سلام علیک
کم پیدایی برنامه پیاده روی از سر بگیریم و ادامه بدیم تا فردا شب منتظرم"
22- این هم جالبه، هم فیلسوفانه هم مسخرانه :
"سلام
پ.ن 2: می دونم اعتماد به عرش دارم لازم نیست اون را دوباره یادآوری کنید :)"
23- بعضی ها هم نظر گذاشته بودند که تایید نمی شد (حالا یادم نیست که چرا، مضمون پست یا شلوغی ) اما تهدید می کردند ادم رااااا :
"آره جون عمه ی من!! شمام که چقد متواضعین به خدا!!
اگه جرأت دارین، منتشرش کنین!!! :)"
24- تا پایان سال 1393 نظرات خصوصی پاک شد (خیلی هاش اصلا خصوصی نبود ) ان شاءلله سال 1394 بمونه برای فرصت بهتری ...
دغدغه های آدم ها چیزهای مقدسی هستند
دغدغه ها از ذات انسان ها شکل می گیره
از روحشون
از اون چیزی که خدا درونشون به ودیعه گذاشته
حالا بعضی ها اینقدر درگیر تجملات شده اند
که این دغدغه ها را نمی بینند و به بازیچه ها و وسواس هاس شیطان درگیر شده اند
و اسم این وسواس ها را گذاشته اند دغدغه
و اما عده ای هستند که دغدغه ها را درک کرده اند
اما اون را با عقلانیت محض خودشون زندانی کرده اند
هر وقت ازشون سوال می کنی که چرا اقدامی صورت نمی گیرد
هزار یک دلیل و توجیه می آورند که فلان و فلان و ...
اما عده ای هستند که دغدغه ها را درک کردند
و در راستای همین دغدغه ها قدم بر می دارند
اصلا وقتی می خوای توصیفشون کنی
نمی تونی بگی قدش بلنده یا چاقه یا لاغره
مستقیم می گویی دغدغه اش این هست
هر وقت می بیتیشون دارند در مورد دغدغه هاشون صحبت می کنند
که آقا اینطور شد و آنطور نشد
اصلا با دغدغه غذا می خوردند
با دغدغه می خوابند
با دغدغه درس می خونند
با دغدغه ازدواج می کنند
با دغدغه زندگی می کنند
و با دغدغه می میرند
اینطور آدم ها "مقدس" هستند
و این تقدس ریشه در " دغدغه" هاشون داره
بیایید در مقابل این افراد سر خم کنیم
و به احترامشون بایستیم
و براشون دعا کنیم
تا در دغدغه هاشون ذوب شوند
تا رشد کنند
تا عروج پیدا کنند ...
"این متن فی البداهه در ستایش فردی (افراد) دغدغه مند نوشته شده است."
سلام
آیا همسر من می تونه شاغل باشه؟ ( سوال ساده : دوست دارم همسرم شاغل باشه؟)
این یه سوالی هست که برای اکثر پسرها هنگام خواستگاری پیش میاد و اکثرا دو دلیل داره
۱- وقتی می روند خواستگاری، عروس خانم احتمالی یا شاغل هستند یا رسما اعلام می کنند که برای شاغل شدنشون در آینده برنامه دارند. حالا باید آقا داماد صربحا جواب بدهد و تصمیمش را بگیرد.
۲- خود آقا داماد دوست داره خانمش شاغل باشه یا بالعکس ( حالا این دلایل خاص خودش را دارد، یا مادر و خواهر ایشون شاغل هست یا در مکانی کار می کنند که خانم ها شاغل هستند و تصور خوبی از کار کردن داره البته دلایل مادی هم می تونه باشه و یا حتی دلایل معنوی هم می تونه داشته باشه و ...)
اما جواب حقیر که خیلی صادقانه بهش فکر کردم :
هدف اصلی ما زندگی کردن هست زندگی کردنی که موجب رشد زوجین را فراهم کرده ، رشدی که در سایه آرامش معنوی رخ خواهد داد ( این آرامش به این معنا نیست که شما با سختی و مشکلات در زندگی برخورد نکنید بلکه بصیرت داشتن نسبت به امتحان الهی و توکل داشتن به خدا هست) حالا هرچی خواسته باشه این زندگی را مختل کنه ، من باهاش مخالف هستم
به زبان ساده ، ما کار می کنیم که زندگی بهتری داشته باشیم نه اینکه کارمون زندگی ما باشه
اگر همسرم بتونه کار کنه و این کار لطمه ای به زندگیمون نزنه ، چرا که نه، پس بهتره کار کنه ( بویژه شغل هایی مثل پرستاری، معلمی و ...) تا هم به جامعه اش خدمت کنه،هم از این طریق ظرفیت رشد معنوی را در خودش بالا ببره.
پ.ن: البته مردها باید تکلیفشون با خودشون مشخص کنند زیرا زندگی با یک همسر شاغل کاملا متفاوت هست و این حالت را باید در خودشون ابجاد کنند.
سلام
امروز مورخ ۲۶/۰۳/۱۳۹۵ برنامه ماه عسل، یه خانم که قبلا همسرش فوت شده و حالا بنا به دلایلی عاشق یک زندانی شده که زیر تیغ هست ( و در زمانیکه به جرم قتل عمد در زندان هست بدون اطلاع بزرگان فامیل و حتی پدر و مادرش باهم ازدواج می کنند) و حالا آزاد شده است
چی را می خواد دقیقا به ما بگوید؟ نمی فهمم!!!
الگوسازی هست؟ یعنی یه حالت خاص در شرایط خاص می شود الگو جامعه
چرا داریم جامعه را به سمت حالت های خاص حرکت می دهیم؟
نمی فهمم ...
در این شقشقیه بسیار حرف هست اما پیش خوانی اذان مانع شد ...
بعد نوشت : جامعه ای که صفحه حوادث روزنامه هایش بیشتر خوانده می شود باید فکری برایش کرد.
این که یک تیکه از زندگی یه نفر را " ویرایش" ، " آرایش" ، " گریم" ،" پیرایش" کنیم و بعد آن را در اختیار مخاطب میلیونی قرار داده و زمینه نگاه به موضوع را نیز از حالت عقلانی خارج کنیم و به سمت احساسات پیش ببریم می شود اینکه می بینیم!!!!
یک عمر بزرگان سعی کرده اند جامعه را از حالت هیجانی خاص که پشتوانه عقلی و عقیدتیش شکل نگرفته به سمت هیجان ناشی از عقلانیت و حقانیت پیش ببرند شبیه این برنامه ها ما را به کدام حالت تشویق می کند، عقلانیت یا احساس؟
|| گلایه ||
گیج و منگم که چرا نغمه ی صحرا داری
تو که یک ساحل زیبایی و دریا داری
قابل هضم شدن نیست برایم این وضع
چه کنم با تو که در قلب همه جا داری
دست بردار از این حس ِ تنوع طلبی
بیش از حد خودش شوقِ تماشا داری
تا به من میرسی از رفتن خود می گویی
بس کن این میل شدیدی که به دنیا داری
هم نشینت شدم و خواستمت، اما تو
روز و شب با منِ دلخون شده دعوا داری
مطمئن باش که رسوای زمان خواهی شد
چه جوابی تو به این خسته ی تنها داری
#علی_رسولان
#شنبه_پانزده_خرداد_۹۵
🕗 ۱۹:۵۲':۲۰"
@alirasolan_fans
پ.ن : باید تشکر ویژه ای داشته باشم از شاعر خوش ذوق کشورمان جناب "علی رسولان"
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندربند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آن چه تدبیر و تامل بایدش
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش...
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام
هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش
نازها زان نرگس مستانهاش باید کشید
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش
"حافظ"
[فرض بر این هست من برادر ایشون هستم]
من خودم اطلاعات جامعی درباره فرقه بابیت و بهائیت دارم و می دونم که این ها ساخته ی انگلیس هستند و هدفشون نابودی و یا به چالش کشیدن اسلام هست آن هم اسلام ناب محمدی نه اسلام آندلسی یا اسلام آمریکایی
آیا "فائزه" هم این اطلاعات داره؟
باید ازش بپرسم که چقدر درباره این فرقه اطلاعات داره؟
می دونه امامشون کیه؟
پیامبرشون کیه؟
اصلا می دونه خداشون کیه؟
اصلا می دونه چرا ما یهودی و مسیحی و حتی زرتشتی را دین الهی می دونیم اما "بهائیت" را فرقه ضاله؟
من در مسلمون و شیعه بودن خواهرم شکی ندارم اما چرا رفته همراه کسانی شده که پایه عقایدش را قبول ندارد؟
قضاوت سخت نیست، یا بهائی ها دارند دروغ می گویند یا زبانم لال پیغمبر اسلام!
چرا فائزه این را نفهمیده؟ شاید هم فهمیده داره....
اصلا فرض کنیم فائزه از دید حقوق بشری و آدمی داره به موضوع نگاه کرده، شاید نگران مادری بوده که بچه اش چشم به راهش هست و.. اما همین مادر حاضره به خاطر فرقه ضاله اش دسیسه چینی کنه و حتی برود زندان وحتی فرزندش را در راه اون فرقه ضاله بدهد اونوقت تو ...
اصلا چرا فکر بابا را نکرده که در این دوره حساس اینطور تحت فشارش می گذارد
من نمی دونم اون شوهرش کجا بوده؟!!؟
54 سالت هست، دکتری داری، بچه داری، نماینده مجلس بودی و ...
چرا؟
می دونی چی اذیتم می کنه خواهرم؟
اینکه حالا متوجه شدم این رابطه با بهائیان از مدت ها قبل بود
خیلی خیلی قبل ها
و من کجا بودم؟
چیکار می کردم؟
که تو اینچنین با گرگ ها می رقصی؟
فقط یک گرگ می تواند با گرگ های دیگر دوستانه رفتار کند
حالا نمی دانم چیکار کنم!
بنشینم و برادرانه درباره بهائیت برایت صحبت کنم؟
پاهایت را قلم کنم و نذارم هیچ کجا بروی؟
با روزنامه ها مصاحبه کنم و اعلام برائت کنم ازت؟
تو را با گرگ ها رها کنم؟
من برادرت هستم
نمی توانم به این راحتی ازت بگذرم
اما ....
با تو چه کنم "فائزه" ؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها
خداوند در این سوره شروع می کنه به قسم خوردن
بیشترین و بزرگترین قسم ها را
که یه چیز خیلی خیلی خیلی مهم را بگوید
که بگوید :
سوگند به نور و تاریکی و...
که خداوند تشخیص فطری زشتیها و خوبیها را به انسان عطا کرد.
هر کس خود را تزکیه کند رستگار میشود
و هر که آن را با گناه بپروراند ناکام میماند.
پ.ن : بخوانید معنی و تفسیر آیات را " اینجا"
پ.ن 2: بخوانید نظر دکتر دینانی با عنوان " قد افلح من زکاها» فهم شود، دنیا گلستان میشود"
پ.ن 3: بخوانید چند معنی درباره آیه " قد افلح من زکاها "
پ.ن 4: نام اینجا ( aflaha.ir) برگرفته از همین آیه می باشد.
تعریف تو از عقل همان بود که باید
عقلی که نمیخواست سر عقل بیاید
یک عمر کشیدی نفس اما نکشیدی
آهی که از آیینه غباری بزداید
از گریهی بر خویشتن و خندهی دشمن
جانکاهتر، آهیست که از دوست برآید
کوری که زمین خورد و منش دست گرفتم
در فکر چراغیست که از من برباید
با آن که مرا از دل خود راند، بگویید
ملکی که در آن ظلم شود، دیر نپاید
فاضل نظری
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه این جا به پناه آمدهایم
ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم
سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت
به طلبکاری این مهرگیاه آمدهایم
با چنین گنج که شد خازن او روح امین
به گدایی به در خانه شاه آمدهایم
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست
که در این بحر کرم غرق گناه آمدهایم
آبرو میرود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمدهایم
حافظ این خرقه پشمینه مینداز که ما
از پی قافله با آتش آه آمدهایم