باید شروع کرد،برنامه ریزی بدون شروع وقت تلف کردن هست. البته شروع بدون برنامه ریزی هم خطر کردن هست
بسم الله برای سال جدید ...
باید شروع کرد،برنامه ریزی بدون شروع وقت تلف کردن هست. البته شروع بدون برنامه ریزی هم خطر کردن هست
بسم الله برای سال جدید ...
سلام
داشتم برای خرید خانه بررسی می کردم قیمت ها، شرایط پرداخت و اخذ وام و .... [عملا شرایط بسیار سخت و قیمت ها بسیار بالاست] خیلی درگیر موضوع شدم و البته خیلی نگران بودم تا اینکه یه لحظه یاد خانه ابدی افتادمو از خودم پرسیدم چقدر برای آن خانه و آن دنیا زحمت کشیدم؟ زحمت کشیدن که هیچ، چقدر به این خانه به صورت عمیق فکر کردم؟
یکی از هدف های خرید خانه راحتی برای همسرم و فرزندان آینده ام هست ، چقدر ببرای راحتی قبر خودم، همسرم و فرزندانم تلاش کردم؟
امشب شب جمعه هست و شب زیارتی ارباب شهید، خدا و اهل البیت گفتند که اگه برای اون ها و با نیت خالص کار کنیم هم دنیامون را تامین می کنند هم آخرتمون را ....
سلام وبلاگ نویسان و دوستان قدیمی
شاید اگر خواسته باشم در این مدت که "نمیخواندم" و " نمی نوشتم" یک "تجربه" ی تلخ را بیان می کنم که قبل ها خودم هم می دانستم و از بزرگان هم شنیده بودم اما در این مدت تجربه کردم و عجب تجربهی تلخی...
در شبکه های اجتماعی بویژه اینستاگرام و تلگرام گشت می زدم، پست می ذاشتم و مطالب زیادی را خوندم و دیدم اما هیچ گاه خواندن ها "خواندن کتاب" نمی شود و هیچ قلم زنی در فضای مجازی مثل "وبلاگ نویسی" نمی شود که نمی شود ...
خواندن نویسنده هایی که می شناسی و برایشان احترام قائلی و گاهی اوقات حق معلمی، برادری و خواهری گردنت دارند بسیار لذیذتر و مفید تر برایم خواهم بود.
پ.ن : حتی اگر تنها نویسنده و خواننده وبلاگ خودم باشم کافی هست ( زیرا می تونم رشد خودم را بررسی کنم و بازخورد مطالبی را که مطالعه کرده ام را بنویسم خودش ما را بس است ...)
پ.ن2: شروع کردم به بازسازی وبلاگ ها ان شاءالله
سلام
شاید اساسی ترین و مهم ترین تاثیر دهه محرم
تجدید پیمان و تجدید قوا
و بررسی هدف های مورد نظر برای بندگی باشه
و شیرین ترین میوه دهه محرم
توبه هست
سلام
نکته دیگر اینکه مردها در جلسه خواستگاری باید خواستگار باشند! شاید این سوالها به کار خانمها بیاید اما پرسیدن این سوالات از سوی آقایان وجه جالبی ندارد و در دخترها نه تنها حس خواسته شدن را برنمیانگیزاند بلکه احساس بازجویی و بازپرسی پیدا میکنند. گویی باید برای نشان دادن ویژگیهایشان خود را تبلیغ کنند! آن هم در خانه خودشان!
به نظرم بهترین راه تغییر شیوه سوال پرسیدن است و موقعیتی کردن آن است و بعد واگذاری سوالات به خانمهاست. یعنی آقایان باید کمتر سوال بپرسند و باید اجازه دهند خانمها هرچه میخواهند بپرسند و خودشان براساس سوالهایی که خانمها پرسیده اند از سطح شعور و دغدغه و اعتقادات خانم مطلع شوند. و
حرف بسیار است...
یاعلی
10- ولش کنید من اون روز عصبانی بودم و چیزایی گفتم که نباید می گفتم
مهم نیستسلام
یک نفر را اصلا تا حالا ندیدید، وقتی برای بار اول می بینیدش حس خیلی بدی بهش دارید
بعد به خودت می گی که حتما ضعف از خودت بوده ، شاید داری بهش حسودی می کنی، شاید ...
و بعد سعی می کنی تا رفتارت را با این آدم کنترل کنی و حداقل این هست که " مودب باشی"
خودت را کنترل می کنی اما بالاخره نمی تونی و " بی ادب" می شوی
اینطور هم خودت را اذیت می کنی و هم طرفی که شما حس خوبی بهش نداری ..
نکته ۱: اگه اونقدر ظرفیت نداری که حس هایت را کنترل کنی بهتره با افرادی که حس خوبی بهشون نداری مواجه نشوی!
نکته ۲: این که حس بدی به یک نفر داری دلیل بر بد بودن طرف نیست، شاید دل سیاه خودت دلیل این حس بد هست و باید توبه کنی و دلت را نورانی
نکته ۳: بی ادبی هیچ وقت توجیه نداره .......
سلام
یکی از مهم ترین نکاتی که بعد از جلسات اولیه خواستگاری و شناخت صورت می گیره بحث "تصمیم گیری" هست، خیلی وقت ها طرفین و خانواده ها سعی می کنند که سریع مرحله "تصمیم گیری" طی شود
اما به نظرم این مرحله باید نه سریع طی شود نه خیلی کند
اگه خیلی سریع باشه "تصمیم گیری " را عمق و درک و فهم دقیق نخواهد بود و موجب میشه ما چیزهایی را بپذیریم که بعدا نتوانیم از عهده ی آن بربیایم ( یک سری شرایط هست که طرفین بیان و قبول می کنند اما واقعیت این هست که باید یه فرصتی به خودمون بدهیم تا بتونیم بعضی از موارد را به صورت عمیق بپذیریم)
اگه خیلی کند پیش برود که موجب میشه مسائل متعددی ایجاد بشه که اکثرا باید بعد از ازدواج و با اون "محبت و عقلانیت زوحین" مطرح و حل بشود.
نکته : مرحله تصمیم گیری نهایی برای طرفین یکی از سخت ترین و پر استرس ترین دوران زندگی خواهد بود و خانواده ها می تونند توی این مرحله از لحاظ روحی خیلی کمک کنند بویژه خانواده دختر
نکته 2: در مرحله مهم " تصمیم گیری" به دلیل اینکه همه موارد در نظر گرفته می شود "تصویر ذهنی " طرفین از زندگی آینده اش شکل می گیره پس سعی کنید یک توازن بین بالفعل ها و بالقوه ها شکل بگیره ( گاهی اوقات دیده می شود که یکی از طرفین برای اینکه جواب مثبت بگیره در این مرحله توان های بالقوه اش را بالفعل نشان می دهد اما بعدها بنا به دلایلی نمی تونه به اون شرایط برسه و یا گروهی از پسرها هستند که به دلیل کمبود اعتماد به نفس و یا برای اینکه سطح انتظارات طرف مقابل را پایین بیاره فقط روی توانمندی های بالفعل تاکید می کنه و یا حتی سطح خودش را پایین تر از اون چیزی که هست نشون می ده که این تکنیک موجب شنیدن جواب "خیر" می شود.)
نکته 3: در دوه تصمیم گیری " توکل به خدا" و " توسل به اهل البیت" خودمون را می تونیم محک بزنیم و یا توکل و توسل خودمون را ارتقا دهیم.
نکته 4: استخاره گرفتن در این مرحله فقط در صورت "حیرانی" مجاز هست، به نظرم عقل و دل با توکل و توسل خودش برای انسان حجت تمام عیار هست.
نکته 5: "باشد تا رستگار شویم"
سلام
مهم ترین ویژگی انسان " قدرت انتخاب" هست
قدرت انتخابی که بر اساس " تفکر" شکل خواهد گرفت
وقتی نتونی خوب " تصمیم" بگیری
" حیران" می شوی ....
و تنها فردی که می تونه بهت کمک کنه که اطلاعات کامل و درستی داشته باشه وهمچنین توانایی و قدرت " تغییر" را داشته باشند
این " دانایی" [در مقابل حیرانی] و قدرت [در مقابل ضعف] به اذن الله به اهل البیت رسیده است و ما باید با توکل به خدا و توسل به اهل البیت از " حیرانی" نجات یابیم.
شاید مثَل ما و اهل البیت و حیرانی، مثَل فرزندی که پدر و مادرش را در یک بازار شلوغ گم کرده است و هر لحظه امکان حادثه ای تلخ هست اما پدر و مادرش او را پیدا می کنند و فرزندشون را در آغوش می گیرند و ...
توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به عنوان " مادر" و ....
دریافت
حجم: 93.4 کیلوبایت
توضیحات: رمز سطح دوم
باورش کمی سخت است
اما باور کن پدرانمان هم
تمام شب های مهتابی عاشق بوده اند
وقتی به دود سیگارشان خیره می شدند و
باد در پیراهن بلند زنی می وزید
که بهار نارنج می چید و
به مردی که _ فرض کن _
برای تماشای بهار آمده ،
لبخند می زد
باورش کمی سخت است ، می دانم
اما بارها به ماه گفته ام طوری بتابد
که بغض راه گلوی پنجره ای را نبندد
مخصوصا اگر باد
با خاطره ی بلند پیراهن زنی وزیده باشد
بارها گفته ام این شهر بهار ندارد
باغ ندارد
بهار نارنج ندارد
و آدم اگر دلش بگیرد
دردش را به کدام پنجره بگوید
که دهانش پیش هر غریبه ای باز نشود ؟
" لیلا کردبچه "
سلام
امروز دیگه رسما طاقتم طاق شد
دیگه دلم خواست
حسودیم شد
خودم را بی عرضه دونستم که چرا نتونستم این اربعین یه برنامه جور کنم
بی عرضه
بی سعادت
و...
پ.ن : دقیقا الان تا حدودی مفهوم بچه هایی که جبهه رفتند و ازشون می پرسیدند که حال و هوای جبهه چطور بود می گفتند : " سخت بود اما شیرین" را می فهمم، پارسال همین موقع ها پیاده روی می کردیم با دوستم حسین، عمود به عمود، موکب به موکب، قدم به قدم، کمی سخت بود اما دلچسب بود.
پ.ن 2: پارسال اربعین پنجشنبه بود، و شب جمعه حرم امام حسین علیه السلام و بین الحرمین بودیم، یادم نمیره رفتم توی حرم زیارت عاشورا خوندم و بعد اومدم دعای کمیل بخونم دیدم خیلی ها ایستاده اند رفتم بیرون روبروی ورودی درب" قتیل العبرات" یا همان "باب الراس" نشستم و دعای کمیل را خوندم [حال خوشی داشتم توی اون حال خیلی دعا کردم برای خیلی از افراد و خودم اما الان هیچی نمی خوام جز همان حال خوب، جز زیارت، جز ...]
سلام
همیشه محرم و ایام فاطمیه این مداحی را با خودم زمزمه می کنم
شرح حالی است در وصف این بنده ی پرگناه اما امیدوار .
دریافت
حجم: 1.54 مگابایت
توضیحات: خوشنودی حضرت مادر سلام الله علیها صلوات
سلام
خواهشمند است مطالب زیر را مطالعه فرمایید :
سلام
آقا به چه زبوبی بگم مرتب بودن، منظم بودن، رعایت هارمونی رنگی در لباس پوشیدن و... جزو تجمل گرایی نیست!
طرف با دمپایی، با موهای ژولیده، یه پیرهن چروکیده قرمز و یک شلوار کثیف سرمه ای داره کِش کِش راه میره ازش می پرسی چرا ؟ میگه حاجی ولن این تجملات و ظاهر را، خاکی باش!! ( اینطور حرف زدن و از خط در رفتن من!)
پ.ن: یه اتو روی اون پیرهنت بکش، هیچ اتفاقی نمی افته!
پ.ن ۲: موهات و ریش هایت مرتب باشه
پ.ن۳: بعضی از وسایل را باید با دقت و حتی گرون بخرید مثل کفش ( زیرا خیلی بر روی پا و بدن اثر داره، الان دقت نکنی در انتخاب فردا باید درد زانو و کمر و ... بکشی!)
نکته : اگه خواسته باشیم مرتب بودن در ظاهر را مثال بزنیم، مودب بودن در کلام هم عرضش خواهد بود به قول معروف " راستگویی با درشتگویی متفاوت هست!")
نکته ۲: نویسنده سطور فوق خودش هم در نکاتی که مرقوم داشته بسیار ضعیف عمل کرده اما به این نتیجه رسیده که لازم به بازنگری در رفتارش هست! در نتیجه این ضعف را که در بسیاری از اطرافیان خود نیز دیده به اشتراک گذاشته تا شاید موجب مرتفع شدن این مهم گردد.
سلام
قراره یک سری تحلیل مثبت از فیلم های کره ای بیان کنم و نقاط مثبت اون ها را با دید سبک زندگی بررسی کنم متن خلاصه زیر به عنوان اولین مبحت با عنوان ارزش دادن به مطالعه و کتاب هست :
در بعضی از فیلم های خارجی خیلی خیلی خوب ، معانی ای چون شهادت، صبر، سبک زندگی ، ساده زیستی را نشون می ده مثلا در بحث مطالعه و کتابخوانی سریال هایی چون یانگوم، دنگ ئی و حتی جومونگ را بررسی کنیم می بینیم که:
یه نکته جالب دیگه :
حالا شما یکی از سریال های ایرانی مثال بزنید که اینقدر بر روی مفهوم کتاب و کتابخونی تاکید می کند
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از مرگ چه باقی ماند
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
سلام
بهتره قبل از شروع مطلب یه درخواست داشته باشم
خواهشا بخونید اینجا را "نکته 390: پاک کردن تاریخچه"
امروز می خوام نظرات خصوصی که تا به حال داشتم را پاک کنم و نکاتی را که با آن برخورد دارم را براتون بنویسم ، شاید برای دوستان و خودم فایده داشته باشد. ( لازم به ذکر هست تا حالا هیچ کدوم از نظرات خصوصی را پاک نکرده ام!!!)
1- تعداد نظرات خصوصی به بیش از 650 تا و حداکثر 700 نظر می رسه
2- اولین نظر خصوصی مربوط به 25 خرداد 93 می باشد از یکی از دوستان سابق که دعوت به تبادل لینک کرده اند!
3- اولین نظر خصوصی حذف شد!!!!!
4- یک سری نظرات خصوصی مربوط می شود به کسب اجازه هایی که برای قرار دادن لینک وبلاگشون در "لینکدونی" می باشد و بزرگواران لطف کردند و طی یک نظر خصوصی اجازه دادند (اکثرا)
5- بعضی از دوستان خیلی فعال بودندو همیشه دعوت به مشارکت می کردند و لینک مطالب جدیدشون را می فرستادند خیلی هاشون حذف کردند و خیلی هم وبلاگ هاشون داره خاک می خوره...:((
6- یکی از دوستان خیلی لطف داشت : (برای اینکه بزرگواریش را فراموش نکنم پاکش نمی کنم )
"سلام
7- اولین نظر خصوصی از یکی از دوستان 1 مرداد 93 بود، خیلی بهم کمک کردند واقعا "معلم" بودند و البته هستند!!! خدا خیرشون بده..
8- وبلاگ یه آنتی زیون که تخصصی کار می کرد را دوست داشتم اما نمی دونم چی شد که رفتند البته قرار بود برگردند اما .... http://antizion.blog.ir/
9- وبلاگ دریا هم حذف شده ... خیلی خوب بود (http://sabztarazdarya.mihanblog.com/)
10- بعضی از نطرای خصوصی که تعدادشون هم کم نیست مربوط میشه به غلط های املایی و ویرایشی متن!!!
11- نظرات امین در مورد مسئله فلسطین را نگه داشتم :)
12- یک وبلاگ بود به نام "اقلیما" مطالب خیلی خوبی داشت که حذف کردند و الان وبلاگشون افتاده دست یه نفر نامربوط!!! البته صاحب وبلاگ با قلم توانمندشون در وبلاگ دیگه ای مشغول فعالیت هستند (خواهشا اگه خواستید بروید وبلاگ را حذف نکنید چون می افته دست یه عده نامربوط!!!!)
13- ببین این نظر را چقدر متعهد هستند بعضی از بلاگر ها : (ایشون یه مطالب خوبی داشتند که در صفحه اول نبود و فقط یه مطالب خاصی روی صفحه اول بود و من ازشون انتقاد کرده بودم که چرا ؟)
"جالب بود حرفتون .
بنابراین لزومی نداره جلوی دید همگان قرار بگیره !"
14- این هم یه نظر جالب از یه دوست در دنیای واقعی : "خیلی بیکاری!"
15- بعضی ها هم درخواست رمز داده بودند!
16- این نظر دقیق هم جالبه :
""همسر آینده ی من باید"
بهتره بنویسیم "من برای بدست آوردن چنین همسری باید..."
17- بعضی از مواقع هم دعوا می کردیم سر یک پست با مخاطبین مثلا :
"شما یه مغالطه کار حرفه ای هستید آقا
:-|"
البته این دعوا حدود 5 -6 صفحه ای میشد که خدا را شکر بعد از مدتی به بزرگواری مخاطبین رفع به خیر شد! (البته زیاد از اینگونه پست ها هست)
18- البته بعضی از نظرات هم ازمون تعریف کردند مثل :
"آفرین
D:"
19- این هم یه جواب دندان شکن وقتی در مورد پست یکی از وبلاگ نویس ها به قول خودم نظر تخصصی داده بودم اما در اصل "فضولی حرفه ای" بود :
"اولا با عرض پوزش، مطالبی که در وبلاگم می نویسم، مخاطبی که براش می نویسم، لحنی که می نویسم، زبانی که می نویسم، مقداری که می نویسم، موضوعی که در موردش می نویسم، عکسی که میذارم و ... اساسا و اصولا برای دل خودمه و به کسی ربطی نداره. با عرض پوزش مجدد!"
20- این پست همسر آینده من را گذاشتم "اینجا" خیلی ها ابراز تردید کردند اما شاید باورتون نشه که من 25 بهمن که دفاع کردم به همسرم هم تقدیم کردم، استاد راهنما داشتند دنبال همسرم می گشتند بهشون تبریک بگویند به خاطر داشتن شوهر لایقی مثل من!!!! و ازم پرسیدند : " خانومت نیومدند؟!!!"
21- گاهی اوقات هم نظرات خصوصی برای هماهنگی دوستان در دنیای واقعی بود مثلا :
"سلام علیک
کم پیدایی برنامه پیاده روی از سر بگیریم و ادامه بدیم تا فردا شب منتظرم"
22- این هم جالبه، هم فیلسوفانه هم مسخرانه :
"سلام
پ.ن 2: می دونم اعتماد به عرش دارم لازم نیست اون را دوباره یادآوری کنید :)"
23- بعضی ها هم نظر گذاشته بودند که تایید نمی شد (حالا یادم نیست که چرا، مضمون پست یا شلوغی ) اما تهدید می کردند ادم رااااا :
"آره جون عمه ی من!! شمام که چقد متواضعین به خدا!!
اگه جرأت دارین، منتشرش کنین!!! :)"
24- تا پایان سال 1393 نظرات خصوصی پاک شد (خیلی هاش اصلا خصوصی نبود ) ان شاءلله سال 1394 بمونه برای فرصت بهتری ...
دغدغه های آدم ها چیزهای مقدسی هستند
دغدغه ها از ذات انسان ها شکل می گیره
از روحشون
از اون چیزی که خدا درونشون به ودیعه گذاشته
حالا بعضی ها اینقدر درگیر تجملات شده اند
که این دغدغه ها را نمی بینند و به بازیچه ها و وسواس هاس شیطان درگیر شده اند
و اسم این وسواس ها را گذاشته اند دغدغه
و اما عده ای هستند که دغدغه ها را درک کرده اند
اما اون را با عقلانیت محض خودشون زندانی کرده اند
هر وقت ازشون سوال می کنی که چرا اقدامی صورت نمی گیرد
هزار یک دلیل و توجیه می آورند که فلان و فلان و ...
اما عده ای هستند که دغدغه ها را درک کردند
و در راستای همین دغدغه ها قدم بر می دارند
اصلا وقتی می خوای توصیفشون کنی
نمی تونی بگی قدش بلنده یا چاقه یا لاغره
مستقیم می گویی دغدغه اش این هست
هر وقت می بیتیشون دارند در مورد دغدغه هاشون صحبت می کنند
که آقا اینطور شد و آنطور نشد
اصلا با دغدغه غذا می خوردند
با دغدغه می خوابند
با دغدغه درس می خونند
با دغدغه ازدواج می کنند
با دغدغه زندگی می کنند
و با دغدغه می میرند
اینطور آدم ها "مقدس" هستند
و این تقدس ریشه در " دغدغه" هاشون داره
بیایید در مقابل این افراد سر خم کنیم
و به احترامشون بایستیم
و براشون دعا کنیم
تا در دغدغه هاشون ذوب شوند
تا رشد کنند
تا عروج پیدا کنند ...
"این متن فی البداهه در ستایش فردی (افراد) دغدغه مند نوشته شده است."
سلام
امروز مورخ ۲۶/۰۳/۱۳۹۵ برنامه ماه عسل، یه خانم که قبلا همسرش فوت شده و حالا بنا به دلایلی عاشق یک زندانی شده که زیر تیغ هست ( و در زمانیکه به جرم قتل عمد در زندان هست بدون اطلاع بزرگان فامیل و حتی پدر و مادرش باهم ازدواج می کنند) و حالا آزاد شده است
چی را می خواد دقیقا به ما بگوید؟ نمی فهمم!!!
الگوسازی هست؟ یعنی یه حالت خاص در شرایط خاص می شود الگو جامعه
چرا داریم جامعه را به سمت حالت های خاص حرکت می دهیم؟
نمی فهمم ...
در این شقشقیه بسیار حرف هست اما پیش خوانی اذان مانع شد ...
بعد نوشت : جامعه ای که صفحه حوادث روزنامه هایش بیشتر خوانده می شود باید فکری برایش کرد.
این که یک تیکه از زندگی یه نفر را " ویرایش" ، " آرایش" ، " گریم" ،" پیرایش" کنیم و بعد آن را در اختیار مخاطب میلیونی قرار داده و زمینه نگاه به موضوع را نیز از حالت عقلانی خارج کنیم و به سمت احساسات پیش ببریم می شود اینکه می بینیم!!!!
یک عمر بزرگان سعی کرده اند جامعه را از حالت هیجانی خاص که پشتوانه عقلی و عقیدتیش شکل نگرفته به سمت هیجان ناشی از عقلانیت و حقانیت پیش ببرند شبیه این برنامه ها ما را به کدام حالت تشویق می کند، عقلانیت یا احساس؟
|| گلایه ||
گیج و منگم که چرا نغمه ی صحرا داری
تو که یک ساحل زیبایی و دریا داری
قابل هضم شدن نیست برایم این وضع
چه کنم با تو که در قلب همه جا داری
دست بردار از این حس ِ تنوع طلبی
بیش از حد خودش شوقِ تماشا داری
تا به من میرسی از رفتن خود می گویی
بس کن این میل شدیدی که به دنیا داری
هم نشینت شدم و خواستمت، اما تو
روز و شب با منِ دلخون شده دعوا داری
مطمئن باش که رسوای زمان خواهی شد
چه جوابی تو به این خسته ی تنها داری
#علی_رسولان
#شنبه_پانزده_خرداد_۹۵
🕗 ۱۹:۵۲':۲۰"
@alirasolan_fans
پ.ن : باید تشکر ویژه ای داشته باشم از شاعر خوش ذوق کشورمان جناب "علی رسولان"
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندربند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آن چه تدبیر و تامل بایدش
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش...
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام
هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش
نازها زان نرگس مستانهاش باید کشید
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش
"حافظ"
تعریف تو از عقل همان بود که باید
عقلی که نمیخواست سر عقل بیاید
یک عمر کشیدی نفس اما نکشیدی
آهی که از آیینه غباری بزداید
از گریهی بر خویشتن و خندهی دشمن
جانکاهتر، آهیست که از دوست برآید
کوری که زمین خورد و منش دست گرفتم
در فکر چراغیست که از من برباید
با آن که مرا از دل خود راند، بگویید
ملکی که در آن ظلم شود، دیر نپاید
فاضل نظری