تا انتها حضور...

باید منتظر ماند و بر این انتظار ایستاد
\

تا انتها حضور...

باید منتظر ماند و بر این انتظار ایستاد

  • Instagram
تا انتها حضور...

سلام

بعضی از حرفها را نباید هرگز بگویی
به خاطر بغضی که در گلو داری
یا به خاطر بغضی که از شنیدن
حرفهای تو در گلو شکل می گیرد
اما اینها دلیل نمی شود که نگویی
" من" با "نوشتن" فریاد خواهم زد...
پس " تو" گوش نوشتاریت را تقویت کن
تا فریادهایم را بشنوی...

"زمزمه" هایت را دوست دارم
درست است که گوش سنگینی دارم
اما " زمزمه" هایت را با گوش جان می شنوم
شاید بپذیرم و شاید ...

اما به "تو" قول می دهم که
خوب بشنوم...

م.ع.ر.ط
Mart.emba@gmail.com

بایگانی

پیوندهای روزانه

آخرین مطالب

۴۳ مطلب با موضوع «شقشقیه» ثبت شده است

سلام

یه سوال ساده این که :" چه کسی اعتراضات و اغتشاشات ایران را رهبری می کند.؟"

و پس از جواب سوال فوق این سوال پیش می آید که : " هدف این رهبر چیست؟"

حالا یه سوال اساسی تر :  " معترضین بر اساس چه معیاری رهبران خود را انتخاب می کنند؟"

فرض کنید نظام فعلی می خواهد بدون خون ریزی حکومت را تحویل این رهبران دهد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

۰ نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۰۱ ، ۱۷:۴۹
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

حوادث مهر و آبان حوادث تلخ و نگران کننده ای برای همه بود و البته خوشحال کننده  برای دشمن اسلام و ایران.

یه حس خیلی عمیق دارم که میگه باید منتظر یه حادثه بزرگ باشیم ( یا چند حادثه کوچک متوالی) و بعد آغاز فصلی جدید...

ان الله معنا ....

۱ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۰۱ ، ۱۶:۵۴
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

چطور فردی که از عربستان سعودی حقوق می گیرد می تواند برای ایران آزادی ارمغان آورد؟

انگلیس و آمریکا اگر به فکر آزادی مردم ایران بودند کودتای ۲۸ مرداد راه نمی انداختند و از اول با انقلاب۵۷ مشکل دار نمی شدند.

۰ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۱ ، ۰۶:۲۰
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام 

مدت مدیدی است که می خواهم درباره حوادث اخیر بنویسم تحلیل های زیادی از جناح های مختلف -چه داخل و چه خارج-  را خوانده ام و سعی کرده ام دید منصفانه و معتدلانه به موضوع داشته باشم و حال به تدریج نظراتم را بیان می کنم تا در آینده مرجعی باشد برای خودم.

فوت خانم مهسا امینی موجب ایجاد یکسری اعتراضات شد در ابتدا با تحلیل های بسیار قوی بحث قتل مطرح بود و سابقه گشت ارشاد که مردم دل خوشی از نحوه برخورد آنها نداشتند همه را شوکه کرد بویژه عکسی که خون از گوش خارج شده بود و بعد از آن تحلیل های متقن پزشکان (بویژه در اینستاگرام) که این حتما به خاطر ضربه به سر بوده و .... و حرف های پدر مهسا که می گفت دخترم هیچ بیماری نداشته و به خاطر ضربه به سر کشته شده است که بعدها با توجه به اسنادی که حکومت ارائه کرد مشخص شد که قبلا ایشان بیماری داشته و نظر پزشکی قانونی که می توانید جستجو کنید و بخوانید اما هرچه بود این دختر سرزمینم به دلیل فشارهای روحی ( به نظر حکومت) و ضربه به سر( به نظر غیر حکومتی ها) روزهای خوبی که می توانست تجربه کند را از دست داد. اما فوت مهسا شروع یکسری از اتفاقات و مرتفع شدن مجدد بعضی از موضوعات شد که به آن می پردازم ( ترتیبی در ذهن ندارم و فعلا می نویسم و هدفم نتیجه گیری نیست)

۱. اعتراضات صرفا به گشت ارشاد محدود نمیشد و در سطح های مختلف برای افراد مختلف متفاوت بود حتی مذهبی های جدید هم نسبت به این اتفاق معترض بودند اما بیشترین افراد معترض مربوط به قشری بود که حکومت نتوانسته بود با آنها ارتباط برقرار کند 

۲. روزهای اول اعتراض و روزهای بعدش تبدیل به اغتشاش شد چرا؟ از رادیکال کردن فضا دو گروه سود می برند یکی حکومت که دیگر مجبور به پاسخ گویی نیست و دیگری دشمن حکومت که می تواند فشار بیشتری به حکومت بیاورد و این وسط مردم هستند که کم ترین بهره را از اعتراض خود می برند ( دشمن که دشمن است و وظیفه اش مشخص است اما حکومت باید اغتشاش را از بین ببرد و بعد یادش نرود پاسخگویی و اصلاح را)

۳. از دید من حکومت با نظام بسیار فاصله دارد حکومت باید خودش را به نظام برساند چه از طریق اصلاحات اقتصادی چه از طریق اصلاحات اجتماعی

۴. به نظر من فرصت طلایی ایجاد شده تا اصلاحات فرهنگی پایه ای ایجاد شود.

۵. به هدف های نهان اعتراضات توجه شود که مهم تر است و البته ابزارهای های اعلام آن

۶. ما کجای رسانه ایستاده ایم؟ و یا رسانه ابزار کیست؟ اینستاگرام ما را مدیریت می کند یا ما اینستاگرام را؟ شاید هم آنها ما و اینستاگرام را؟

۷. قبل از این حوادث دباره نسل زد مطالعه کردم اما هنوز نتوانستم تطبیق های علائم را بدهم.

۸. از نظر من نسل زد رک هست اما فحاش نیست فعال هست اما سطل زباله آتیش نمی زند شدیدا به گفتگو اعتقاد دارد اما مغالطه کننده نیست و  ...‌ نسل زد مطالبه گر هست اما اغتشاشگر نیست

۹. نزدیک به ۱۵ میلیون ایرانی خارج از کشور داریم .( البته آمار مربوط به نسل اول و رسمی است وگرنه به نظرم خیلی بیشتر از این حرف هاست)

۱۰. کشورهای عربی بویژه حاشیه خلیج فارس در اینستاگرام با واقعیت را مطالعه کنید.

۱۱. برایم جالب است که بعضی از جامعه شناسان سعی در تئوریزه کردن بعضی از کارهای معترضان دارند مثلا فحاشی ها ، اینقدر که خود اون جامعه شناس در تحلیلش شروع به فحاشی کرده بود و می گفت حکومت داره شعار ادب مرد به از دولت اوست می دهد برای رفع آعتشاش . در جای دیگر از فرد معتبری خواندم که می گفت "آزادی در چارچوب قانون" دروغ نظام است و باید همه چیز در چارچوب آزادی باشد حتی دموکراسی. برایم جای سوال شد چطور می شود اینطور چیزی؟ حتی توی خود فرانسه و آمریکا هم که داعیه ی آزادی دارند نمی شود . عجبا از این تحلیل هااااا

۱۲. به یکی از مشتریان که ادم جاخورده و موجهی بود گفتم نظرت درباره این اعتراضات چیست؟ گفت اینها باید بروند گفتم شما حاضری باهم بیاییم اعتراض کنیم؟ گفت اگه یه پسر داشتم میفرستادمش بیا با شما. گفتم که شما که یه پسر داری گفت اون خارجه داره عشق و حال دنیا را می کنه با توبیاد! گفتم اگه من اعتراض کنم و گرفتنم شما میای سند بزاری بیرون بیام؟ گفت نه اینا فعلا رفتنی نیستند.

۱۳. براتون عجیب نیست که دانشجوی شریف توی دانشگاه با خودش قمه داره و فحش رکیک میده؟ ( بهم نگید این ویژگی نسل زد هست که نمی تونم تطبیق بدهم)

۱۴. سلبریتی ها کجای داستان هستند؟

۱۵. صدف بیوتی کجای داستان هست؟

۱۶ . مداحان کجای داستان هستند؟

۱۷. آیت الله مکارم چطور؟

۱۸. بالاحره حرف معترضین چی بود؟

۱۹. حکومت شنید؟ ساختارها به درک رسیدند؟

۲۰. به نظرم خیلی از مشکلات در درون خود مردم حل می شود یعنی ما خودمون را اصلاح کنیم و محیط کارمون داستان تمام هست ( با دوستان رفتم تهران دفتر اصلی یکی از شرکت ها. انگار وارد امریکا شده بودی هر فردی هرطور می خواست پوشش داشت و همه به اسم کوچیک همدیگه را صدا می کردند و ... از دوستم پرسیدند اینها چیکار می کنند ‌گفت یک شرکت تولیدی دارویی هستند که خیلی نهم هستند و تولید داخل می کنند و ... بعدش که بیرون رفتیم بهم گفت گول ظاهرشون را نخور اینها جنس از چین وارد می کنند و اینجا فقط مارک شرکتش را می زنه و .... خواهشا اصلاح اینجوری نباشه )

۲۱. "امید به آینده " مهم ترین چیزی که زندگی جوان ایرانی را متحول خواهد ساخت. دلیل اینکه طبق آمار اعلام شده حدود ۹۰ درصد معترضین زیر ۳۵ سال هستند همین هست . زندگی من ساختار داره همسر، فرزند، کار، خونه ،ماشین و ... و دیدم نسبت به رشد آینده ام دید خوبی هست اما نقدهای پایه ای نسبت حکومت دارم اما معترضین تصویر مستحکمی برای بعد از سرگونی حکومت به من نشان نداده اند. در آنطرف داستان حکومت نتوانسته تصویر مستحکمی درباره آینده به جوان ها نشان دهد و نکته جالب تر و البته غم انگیز تر اینکه هدف غرب ایجاد تصویری مطلوب از آینده ایران نیست چه با این نظام چه با نظام دیگر . هدفش ایجاد تصویرز مطلوب از خودش هست برای جذب جوانان ( نیروی جوان متخصص و فنی و حتی نیروی جوان به عنوان ابزار کار)

۲۲. نزدیک ۲۰ سال حکومت مطلق آمریکا در افغانستان چه شد؟ ( حکومت را دو دستی به طالبان برگرداندند)

۲۳. نزدیک ۱۵ سال از سرنگونی صدام گذشت چه شد؟( اگر ایران نبود حکومت عراق را دودستی به بعثی ها و داعشی ها بر می گرداندند)

۲۴. مصر کجاست؟ چه خبر از بهار عربی؟ ( محمد مرسی رفت و سرهنگ حسنی مبارک شد رئیس جمهور فعلی)

۲۵. لیبی با قذافی دیکتاتور و لیبی آزاد را با هم مقایسه کنیم.

باور کنیم غرب برای خاور میانه آرامش نمی خواد چه ایران باشد چه عراق و حتی عربستان

۲۶. الان در شمالغرب ایران چه خبر است؟

۲۷. در غرب ایران چه خبر هست؟

۲۸. چرا نگرانی های و تذکرات بزرگان در سالهای متمادی اخیر نادیده گرفته شد؟

۲۹. چرا غرب هر روز یک برنامه خاورمیانه دارد؟

۱۴۰۱.۰۸.۰۶

۳۰. ایران جای خوبی برای زندگی کردن هست البته برای ایرانیان داخل ایران و قسمت از ایرانیان خارج از کشور که خودشون را با صدای بلند ایرانی می دونند.

۳۱. ساختن ایران کار چه کسی هست؟ ایرانیان خارج از ایران؟ یا خارجی های خارج از ایران؟ دور و برمون را نگاه کنید غرب کدوم کشور خاورمیانه را ساخته؟ نه حالا از قرن ها پیش از زمان هند شرقی یا حتی قبل تر؟

۳۲. دانشجویی که بلافاصله و یا حتی در حین درس پذیرش خارج می گیره ، میره و بر نمی گرده( قبل از اینکه تلاش و سعیش را برای پیشرفت ایران و خودش بکنه) فکر می کنی اگه در ایران انقلاب و نا امنی بشه قراره برگرده ایران و از خاک ایران دفاع کنه؟؟

۳۳. فردی که دانشگاه های درجه یک قبول می شوند و بعدش در حین تحصیل انصراف می دهند ( یا بلافلاصله بعد از فارغ التحصیل) می روند دلیل داره که مهم ترینش خانواده و بعد خودش هست ، خودش که همیشه داشته درس می خونه و درک واقعی ای از جامعه نداشته است و بعد از خانواده اساتید و هم شاگردی ها و دوستانش روی اون تاثیر داشتند . حالا دوباره بحث "امید" را مطرح می کنم و تصویری که از ایران در فضای مجازی و ذهنی جوانان و البته همه القا می شود که غرب بهشت روی زمین هست و ایران جهنمی تلخ که باید از ان رفت ...

۳۴. شاه چراغ ، و حرف هایی که همه می دانیم ..‌. برای ایران باید ایستاد باید  جرات داشت 

۱ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۸ مهر ۰۱ ، ۱۹:۳۲
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

بعد از مدت ها توفیق شد تا در وبلاگم بنویسم و اما چند نکته:

 

نکته اول : من یک دختر دوساله به نام "کوثر" دارم فرض کنید بیست سال دیگه برایم خبر می آورند :

"دخترت به دلیل اینکه پوشش مناسبی نداشته است برای تذکر به مرکز پلیس رفته است و آنجا فوت کرده است."

برای من پدر  ( و تمام پدران سرزمینم ) بسیار غیرقابل قبول است و صد البته برای مادرش ( و تمام مادران سرزمینم) و .....

نکته دوم : چند سال پیش در جایی کار می کردم که امکانات و چرخه مدیریت در دست گروه خاصی بود و جالب اینکه در این گروه خاص همه ی فامیل های خودشان هم بودند مثلا معاونت فلان قسمت خانمش ناگهان استخدام شد و شد مسئول یه قسمت و جالب تر اینکه این گروه هیچ وقت رئیس نمی شدند و همیشه در پست های معاونت ، نماینده تام و الاختیار مدیر و ... می ماندند تا جایی که خبر داشتم نزدیک 10 سال این بزرگواران معاون بودند هر گروهی با ایشان بودند نخبه، و هر نخبه ای با این گروه نبود یه فرد بی سواد متوهم بود کار به جایی رسیده بود قراردادهای عجیب و غریب واگذاری های بلند مدت و .... صدای همه را بیرون آورد حتی دوستان اصلاح طلب تا اینکه مدیر جدید یک معاونت الکی تاسیس کرد و ایشون تا اطلاع ثانوی و بررسی پرونده ها در نهادهای مرتبط همچنان معاون بمانند

در اینستاگرام صفحه همسر ایشان را دیدم که برای فرزندشان احساس نگرانی کرده بودند و گفته بودند " ایران جای زندگی نیست". توی دلم گفتم کاش شما ها به جای همه ی اون نخبه هایی که مهاجرتشون دادید مهاجرت می کردید

 

نکته سوم : حاج آقا پسرتون و عروستون کجاهستند؟ نمی خوان برگردند و خدمت کنند به مملکتی که با پولش رفتند برای درس خوندن و نخبه شدن؟ یا منتظر هستند فرزندشون اونجا به دنیا بیاد و تابعیت اونجا بگیره و بعد برگردند ایران عزیز؟ راستی اگر برگردند می تونند پست های خوبی بگیرند و در کنار شما مردم را "ارشاد" کنند

نکته چهارم : طبق خبرهای موثقی که هیچ وقت تایید نشد تعدادی از اعضای سابق شواری شهر در حین دریافت سکه های طلا دستگیر شدند و ناگهان یک پروزه پر سر و صدا متوقف شد و الان در صفحه مجازی اش گذاشته " نه به دروغ " " به خاطر  مهسا"

نکته پنجم : ژن، ژیان، ئازادی» برای اوجلان یا برای "مهسا"

نکته ششم : من کارمندم. امسال یه بخشنامه آمده است برای ارتقای پست، در این بخشنامه مثلا میگه باید برای اولین پست باید شش سال حداقل سابقه در همان سازمان را دارا باشی بعد رییست ازت راضی باشی بعد رییس رییست ازت راضی باشه بعد پست خالی باشه بعد کارمند باسابقه تر از تو وجود نداشته باشه بعد اگه همه ی این ها را داشته باشی تا زه می تئنی وارد مصاحبه بشی و بعد ..... و بعد خبر میرسه در تهران رییس اداره کل حقوقی یه نفر جوان تر از تو بدون یک روز سابقه کاری و تنها با یک مقاله امنیت غذایی و ... انتخاب می شود و بعد این آقا بدون سابقه کاربرای تو بخشنامه ارتقا پستی تدوین می کند و در صفحه اینستاگرامش با احتیاط می نویسد " به صدای همگان گوش فرا دهیم "

نکته هفتم : جناب آقای بازیگر شما باید اون سی میلیارد را دریافت می کردی و بعد اعتراض می کردی؟ و حداقل در کنار ما در ایران می ماندی! مطمئن هستم اتفاقی که برای مهسا افتاد برای شما نمی افتد!

نکته هشتم: دقیقا مریم رجوی از چی حمایت کرده؟ از حجاب؟ از دموکراسی؟ از کمپ اشرف؟ از صدام ؟ از مهسا امینی؟

نکته نهم : خوشبختانه بسیاری از مراجع تقلید سکوت سنکین خود را شکسته اند و در نصایح پدرانه ای فرموده اند.

نکته دهم : پزشکان زیادی مهاجرت می کنند به عمان و امارات و  قطر و ... و تنها کاری که نظام پزشکی انجام می دهد هیچ کار هست یعنی سرمایه مملکت صرف یک گروه نخبه مملکت می شود آموزش می بیند یاد می گیرد و بعد به کشورهای عربی می روند برای خدمت به مردم عرب.

نکته یازدهم : کاش بعضی ها اندازه مدونا ، مدونا بودند

نکته دوازدهم : اگر اعتراض داریم واقعی باشیم و نترس نه اینکه روغن های ریخته را خرج مهسا کنیم

نکته سیزدهم: طبیعتا خیلی سخت است بین معترض  و آشوب گر تمایز ایجاد کرد و یکی از راه های آن کمک حکومت به معترضان برای جدایی از آشوب گران هست نه اینکه منتظر آن لحظه باشد.

نکته چهاردهم: این اتفاقات اخیر نقطه عطفی است که نباید از آن ترسید بلکه فرصت کم نظیری است برای اصلاح. باید شجاعت داشت و اقدام کرد شاید این آخرین فرصت باشد.

۰ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۰۱ ، ۰۶:۱۹
دانشجوی کلاس اول دبستان

باید شروع کرد،برنامه ریزی بدون شروع وقت تلف کردن هست. البته شروع بدون برنامه ریزی هم خطر کردن هست

بسم الله برای سال جدید ...

۰ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۱ ، ۰۷:۳۴
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

یه سوال بسیار مهم

"از کجا باید شروع کنیم؟"

جواب:

از همین جا

همین الان

با یک "یاعلی" گفتن ...

۰ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۸ ، ۱۸:۰۰
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

گاهی وقت ها فکر می کنی، برنامه ریزی می کنی، سعی می کنی و شاید به هدفت برسی و شاید هم نرسی اما از اینکه تلاش هدفمند کرده ای "لذت" می بری. هیچ چیز در این دنیا تلخ تر از " بی هدفی" و " تلاش نکردن" نیست.

وقتی هدف داشته باشی، برنامه داشته باشی حتی کارهای عادی روزمزه ات را هم بهتر انجام می دهی، نشاط بیشتری خواهی داشت، بیشتر دوست داشته می شوی و بیشتر مورد احترام قرار خواهی گرفت.

۰ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۸ ، ۰۵:۱۴
دانشجوی کلاس اول دبستان

هوالحکیم

در زندگی همه ما فرصت ها و تهدیدات بالقوه ای وجود داره که انسان را به تغییر مجبور می کنه، اینکه مبدا و دلیل تغییر چیه و از کجا نشات می گیره و آیا تغییر می تونه در در راستای اعتلا و حتی سقوط فرد باشه بماند برای یک بحث مفصل، اما نکته ای که می خوام الان بهش به صورت مختصر اشاره کنم بحث " عادت های قدیمی در شرایط جدید" است.

خیلی از رفتارهای ما به یک عادت خوب و یا حتی بد تبدیل شده که یا حاصل از شرایط محیطی بوده و یا با سعی و تلاش گرفته، مثلا نماز ظهر اول وقت؛ یا به دلیل اینکه در محل کار زمان نماز و ناهار باهم هست و هرروز به صورت جماعت برقرار می شود یا اینکه با سعی و جهد شخصی این مهم انجام شده و وقتی شرایط عوض میشه مثلا محل کار عوض میشه دیگه نماز جماعته تبدیل میشه به نماز آخر وقت و یا حتی نماز نخوندن! اما عادتی که از روی آگاهی و با جهد و تلاش شکل بگیره را نمیشه به این راحتی ها ترک کرد.

پس دو نکته را میشه در نظر گرفت:

1- یه نگاه عمیقی به عادت هامون بکنیم ببینیم آیا ذاتا خوب هستند یا نه؟ از روی شرایط محیطی شکل گرفتند یا از روی جهد و تلاش؟ 

2- اگر در شرایط جدید قرار گرفتیم ببینیم کدوم عادت هامون ترک شدند و چه عادت های جدیدی به زندگیمئن اضافه شده است.

تحلیل همون موضوع ساده می تونه کمک های زیادی به زندگی هامون بکنه و ما را از  "کورعادتی" نجات بده.

۰ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۸ ، ۰۴:۵۲
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

داشتم برای خرید خانه بررسی می کردم قیمت ها، شرایط پرداخت و اخذ وام و .... [عملا شرایط بسیار سخت و قیمت ها بسیار بالاست] خیلی درگیر موضوع شدم و البته خیلی نگران بودم تا اینکه یه لحظه یاد خانه ابدی افتادمو از خودم پرسیدم چقدر برای آن خانه و آن دنیا زحمت کشیدم؟ زحمت کشیدن که هیچ، چقدر به این خانه به صورت عمیق فکر کردم؟

یکی از هدف های خرید خانه راحتی برای همسرم و فرزندان آینده ام هست ، چقدر ببرای راحتی قبر  خودم، همسرم و فرزندانم تلاش کردم؟

امشب شب جمعه هست و شب زیارتی ارباب شهید، خدا و اهل البیت گفتند که اگه برای اون ها و با نیت خالص کار کنیم هم دنیامون را تامین می کنند هم آخرتمون را ....

۱ نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۰۵
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام وبلاگ نویسان و دوستان قدیمی


شاید اگر خواسته باشم در این مدت که "نمیخواندم" و " نمی نوشتم" یک "تجربه" ی تلخ را بیان می کنم که قبل ها خودم هم می دانستم و از بزرگان هم شنیده بودم اما در این مدت تجربه کردم و عجب تجربهی تلخی...


در شبکه های اجتماعی بویژه اینستاگرام و تلگرام گشت می زدم، پست می ذاشتم و مطالب زیادی را خوندم و دیدم اما هیچ گاه خواندن ها "خواندن کتاب" نمی شود و هیچ قلم زنی در فضای مجازی مثل "وبلاگ نویسی" نمی شود که نمی شود ...


خواندن نویسنده هایی که می شناسی و برایشان احترام قائلی و گاهی اوقات حق معلمی، برادری و خواهری گردنت دارند بسیار لذیذتر و مفید تر برایم خواهم بود.


پ.ن :  حتی اگر تنها نویسنده و خواننده وبلاگ خودم باشم کافی هست ( زیرا می تونم رشد خودم را بررسی کنم و بازخورد مطالبی را که مطالعه کرده ام را بنویسم خودش ما را بس است ...)


پ.ن2: شروع کردم به بازسازی وبلاگ ها ان شاءالله

۴ نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۵۷
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

کاش یه خونه برای خودمون بسازیم یا حداقل به فکر تهیه اش باشیم

حداقل هفته ای یک بار بهش سربزنیم ...


۰ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۷ ، ۲۲:۳۶
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام 

شاید اساسی ترین و مهم ترین تاثیر دهه محرم

تجدید پیمان و تجدید قوا

و بررسی هدف های مورد نظر برای بندگی باشه

و شیرین ترین میوه دهه محرم

 توبه هست

۱ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۶ ، ۲۳:۵۶
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام 


برای مطالعه می تونید قبل به شقشقیه 15 [پاک کردن بخشی از خاطرات] (15:55) و شقشقیه 21 [پاک کردن بخشی از خاطرات 2 ]مراجعه نمایید و اما ادامه این شقشقیه و پاک کردن انتخابی خاطرات :

1- از تاریخ 21/2/1394 شروع می کنیم به حذف کردن نظرات
2- یه جک را حذف کردنم نمی دونم چرا خصوصی بود!
3- رژیم غذایی توی عصیانیت تاثیر داره
4- یه وبلاگ حذف شده دیگه که بعدا توسط فرد دیگری گرفته شده است!
5- پست های خصوصی بیشتر برای اجازه گرفتن برای نشر کطالب و پاسخ به درخواست ها می باشه
6- نخوانده....
تایید است
7- رمز بدم اعصابم خورد میشه 
همش میان ایراد میگیرن 
هیچ کس نمیتونه تفاوت عقاید رو درک کنه 
یه سری خیلی مذهبین 
یه سری نه 
اینجام که هر کس یه مدلیه 
8-  این مطلب خیلی نظر خصوصی اما مفید داشت ( اینجا )

9- این سوال و جوابها به درد نمیخورد چون ما آدمها عملمان فاصله زیادی تا نظرمان دارد. بعد از مدتی که تعداد دفعات تجربه جلسات خواستگاری زیاد میشود و سن طرفین بالامی رود، هر دو می‌دانند چه سوالهایی پرسیده و چه پاسخهایی شنیده میشود. نمیگویم که طرفین دروغ می‌گویند. نه. ماهیت سوال پرسیدن همین است. وقتی سوال پرسیده میشود آدمها از لابه‌لای منابع نظریشان به دنبال پاسخ آن میگردند و ممکن است واقعا به آنچه میگویند باور داشته باشند اما مشکل زمانی پدید میآید که عمل‌هایشان متفاوت از نظراتشان است و نزدیک شدن عمل به نظر نیاز به محاسبه و مراقبه دارد که معمولا کمتر آدمها به این مرحله رسیده‌اند. اگر هم رسیده باشند و عمل و نظرشان یکی شده باشد آنقدر متواضع هستند که کمتر پیش می ‌آید که نظرشان را چنان که هست بگویند و از خودشان تعریف کنند.

نکته دیگر اینکه مردها در جلسه خواستگاری باید خواستگار باشند!  شاید این سوالها به کار خانمها بیاید اما پرسیدن این سوالات از سوی آقایان وجه جالبی ندارد و در دخترها نه تنها حس خواسته شدن را برنمی‌انگیزاند بلکه احساس بازجویی و بازپرسی پیدا می‌کنند. گویی باید برای نشان دادن ویژگی‌هایشان خود را تبلیغ کنند! آن هم در خانه خودشان!

به نظرم بهترین راه تغییر شیوه سوال پرسیدن است و موقعیتی کردن آن است و بعد واگذاری سوالات به خانمهاست. یعنی آقایان باید کمتر سوال بپرسند و باید اجازه دهند خانمها هرچه میخواهند بپرسند و خودشان براساس سوالهایی که خانمها پرسیده اند از سطح شعور و دغدغه و اعتقادات خانم مطلع شوند. و

حرف بسیار است...

یاعلی


10- ولش کنید من اون روز عصبانی بودم و چیزایی گفتم که نباید می گفتم 

مهم نیست

11- تغیراتی در فونت می دادم که بعضا تذکراتی دریافت می کردم :
"فونتتون رو به حالت قبل برگردونید. زشت شده"

12- من رمزو یادم رفته...
13- تفاوت ایشاالله ، انشاالله و ان شاءالله درکجاست؟
 ایشاالله: یعنی خدا را به خاک سپردیم (نعوذبالله، استغفرالله) .
 انشاالله: یعنی ما خدا را ایجاد کردیم (نعوذبالله، استغفرالله)
 ان شاءالله: یعنی اگر خداوند مقدر فرمود(به خواست خدا)

14- حدس میزدم اینجوری بشه
:(
انتقال مفاهیم زیاد در زمان کوتاه(اصطلاحاً بهش میگن مخ زنی!) کار بسیار سختیه و توانایی خاصی می خواد که هر کسی نداره
اونا نباید اینجوری ناعادلانه از سرباز بخوان همچین چیزیو :(

ناراحت نشین
ناراحتی تون، ناراحت می کنه ما رو
:(
توکل کنین به خدا
ان شاءالله اونطور که فکرشو نمی کنین، بهتون ماکزیمم کسری خدمت رو بدن

15- از همین چند تا داستانی که ازتون خوندم، دلم به حال ذهنتون سوخت!!!
خیلی مشوشه انگار طفلک!
:|

16- یه وبلاگ دیگه هست که خدا را شکر حذف نکردند فقط به حالت خاموش درش آوردند با یک پیغام.
17- اِ...!!!

چرا من رمز شما رو یادم رفته؟؟؟؟؟؟؟؟یا یادم هست و نمتونم بزنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

18- در ضمن یکی از دردهای دخترها همینه که مرداها باهوش نیستن ولی اعتماد به سقف کاذب شدیدی دارن!!نظرات همه دخترا در مورد آقایون در مورد اعتماد ب سقف کاذب یکی هست!

19- بدم نمیاد تو اتاق فکر شما شرکت کنم... البته اگه مایل هستید...

20- من کم پیدام رفیق!؟ :)

چشم بگشا تا...

21- نمی دونم چی گفته بودم اما این نظر را دریافت کردم :
زشته اینجور جواب دادن به آدم اونم توی جمع :|

تقریبا معنی ش میشه این: خفه شو! به تو ربطی نداره!

:|
:|
:|

22-ضمنا احساسات گرایی زن مکمل عقلگرایی مرد هست.
هرکدوم به تنهایی مخرب هستند.

23- اولین پست پاک کردن حافظه را که گذاشتم دوستان کامنت های مخصوص خودشون را پیدا کردند :
وااااای چقد خندیدم
17 و 18 و 19 مال من بود فک کنم
نه؟!
:)))))))))))))

24-بی زحمت اون نظر آخر رو تایید نکنید
ممنون

25- سلام حاجی من هیچ رمزی ندارم از مطالبت:)

26-  تمام نظرات خصوصی را پاک کردم به جر نظرهایی که نکته های خاصی دارند

دیگر نظر خصوصی ای نماده .... تا تاریخ 19/01/1396

27 بروم برای پاک کردن نظرهای خصوصی خسته ی تنها
۳ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۲۰
دانشجوی کلاس اول دبستان
با خاله، خواهر، دختر خاله و .. دورهم نشسته بودیم

برگشتم به دخترخاله ام که می خواد عروس بشه گفتم :

" درسته هیچ کدوم از ماها خوشبختی را تجربه نکردیم
اما #خوشبختی را بیشتر از همه می شناسیم
چون همه ی #بدبختی_ها را تجربه کردیم ....
اینقدر #تشنه هستیم
 که ارزش #آب و خود #آب را بیشتر از همه می شناسیم"

دختر خاله ام با چشم های اشک بار برگشته میگه :

" اگر اصغر فرهادی خانواده #خوشبخت ما را ببینه حتما برای بار سوم #اسکار می گیره!!! " 
۲ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۰۱
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

یک نفر را اصلا تا حالا ندیدید، وقتی برای بار اول می بینیدش حس خیلی بدی بهش دارید

بعد به خودت می گی که حتما ضعف از خودت بوده  ، شاید داری بهش حسودی می کنی، شاید ...

و بعد سعی می کنی تا رفتارت را با این آدم کنترل کنی و حداقل این هست که " مودب باشی"

خودت را کنترل می کنی اما بالاخره نمی تونی و " بی ادب" می شوی

اینطور هم خودت را اذیت می کنی و هم طرفی که شما حس خوبی بهش نداری ..

نکته ۱: اگه اونقدر ظرفیت نداری که حس هایت را کنترل کنی بهتره با افرادی که حس خوبی بهشون نداری مواجه نشوی!

نکته ۲: این که حس بدی به یک نفر داری دلیل بر بد بودن طرف نیست، شاید دل سیاه خودت دلیل این حس بد هست و باید توبه کنی و دلت را نورانی

نکته ۳: بی ادبی هیچ وقت توجیه نداره .......

۱ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۳۹
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام


یکی از مهم ترین نکاتی که بعد از جلسات اولیه خواستگاری و شناخت صورت می گیره بحث "تصمیم گیری" هست، خیلی وقت ها طرفین و خانواده ها سعی می کنند که سریع مرحله "تصمیم گیری" طی شود

اما به نظرم این مرحله باید نه سریع طی شود نه خیلی کند

اگه خیلی سریع باشه "تصمیم گیری " را عمق و درک و فهم دقیق نخواهد بود و موجب میشه ما چیزهایی را بپذیریم که بعدا نتوانیم از عهده ی آن بربیایم ( یک سری شرایط هست که طرفین بیان و قبول می کنند اما واقعیت این هست که باید یه فرصتی به خودمون بدهیم تا بتونیم بعضی از موارد را به صورت عمیق بپذیریم)


اگه خیلی کند پیش برود که موجب میشه مسائل متعددی ایجاد بشه که اکثرا باید بعد از ازدواج و با اون "محبت و عقلانیت زوحین" مطرح و حل بشود.


نکته : مرحله تصمیم گیری نهایی برای طرفین یکی از سخت ترین و پر استرس ترین دوران زندگی خواهد بود و خانواده ها می تونند توی این مرحله از لحاظ روحی خیلی کمک کنند بویژه خانواده دختر 

نکته 2: در مرحله مهم " تصمیم گیری" به دلیل اینکه همه موارد در نظر گرفته می شود "تصویر ذهنی " طرفین از زندگی آینده اش شکل می گیره پس سعی کنید یک توازن بین بالفعل ها و بالقوه ها شکل بگیره ( گاهی اوقات دیده می شود که یکی از طرفین برای اینکه جواب مثبت بگیره در این مرحله توان های بالقوه اش را بالفعل نشان می دهد اما بعدها بنا به دلایلی نمی تونه به اون شرایط برسه و یا گروهی از پسرها هستند که به دلیل کمبود اعتماد به نفس و یا برای اینکه سطح انتظارات طرف مقابل را پایین بیاره فقط روی توانمندی های بالفعل تاکید می کنه و یا حتی سطح خودش را پایین تر از اون چیزی که هست نشون می ده که این تکنیک موجب شنیدن جواب "خیر" می شود.)

نکته 3: در دوه تصمیم گیری " توکل به خدا" و " توسل به اهل البیت" خودمون را می تونیم محک بزنیم و یا توکل و توسل خودمون را ارتقا دهیم.

نکته 4: استخاره گرفتن در این مرحله فقط در صورت "حیرانی" مجاز هست، به نظرم عقل و دل با توکل و توسل خودش برای انسان حجت تمام عیار هست.

نکته 5: "باشد تا رستگار شویم"

۲ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۲۹
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

مهم ترین ویژگی انسان " قدرت انتخاب" هست

قدرت انتخابی که بر اساس " تفکر" شکل خواهد گرفت


وقتی نتونی خوب " تصمیم" بگیری

" حیران" می شوی ....


و تنها فردی که می تونه بهت کمک کنه که اطلاعات کامل و درستی داشته باشه وهمچنین  توانایی و قدرت " تغییر" را داشته باشند


این " دانایی" [در مقابل حیرانی] و قدرت [در مقابل ضعف] به اذن الله به اهل البیت رسیده است و ما باید با توکل به خدا و توسل به اهل البیت از " حیرانی" نجات یابیم.

شاید مثَل ما و اهل البیت  و حیرانی، مثَل  فرزندی که پدر و مادرش را در یک بازار شلوغ گم کرده است و هر لحظه امکان حادثه ای تلخ هست اما پدر و مادرش او را پیدا می کنند و فرزندشون را در آغوش می گیرند و ...

توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به عنوان " مادر" و ....

۱ نجوا موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۱۰
دانشجوی کلاس اول دبستان

دریافت
حجم: 93.4 کیلوبایت
توضیحات: رمز سطح دوم


باورش کمی سخت است

اما باور کن پدرانمان هم

تمام شب های مهتابی عاشق بوده اند

وقتی به دود سیگارشان خیره می شدند و

باد در پیراهن بلند زنی می وزید

که بهار نارنج می چید و

به مردی که _ فرض کن _

برای تماشای بهار آمده ،

لبخند می زد

 

باورش کمی سخت است ، می دانم

اما بارها به ماه گفته ام طوری بتابد

که بغض راه گلوی پنجره ای را نبندد

مخصوصا اگر باد

با خاطره ی بلند پیراهن زنی وزیده باشد

 

 بارها گفته ام این شهر بهار ندارد

باغ ندارد

بهار نارنج ندارد

و آدم اگر دلش بگیرد

دردش را به کدام پنجره بگوید

که دهانش پیش هر غریبه ای باز نشود ؟


" لیلا کردبچه "

۱ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۲۳:۵۱
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

امروز دیگه رسما طاقتم طاق شد

دیگه دلم خواست

حسودیم شد

خودم را بی عرضه دونستم که چرا نتونستم این اربعین یه برنامه جور کنم

بی عرضه

 بی سعادت

 و...

پ.ن : دقیقا الان تا حدودی مفهوم بچه هایی که جبهه رفتند و ازشون می پرسیدند که حال و هوای جبهه چطور بود می گفتند : " سخت بود اما شیرین" را می فهمم، پارسال همین موقع ها پیاده روی می کردیم با دوستم حسین، عمود به عمود، موکب به موکب، قدم به قدم، کمی سخت بود اما دلچسب بود.

پ.ن 2: پارسال اربعین پنجشنبه بود، و شب جمعه حرم امام حسین علیه السلام و بین الحرمین بودیم، یادم نمیره رفتم توی حرم زیارت عاشورا خوندم و بعد اومدم دعای کمیل بخونم دیدم خیلی ها ایستاده اند رفتم بیرون روبروی ورودی درب" قتیل العبرات" یا همان "باب الراس" نشستم و دعای کمیل را خوندم [حال خوشی داشتم توی اون حال خیلی دعا کردم برای خیلی از افراد و خودم اما الان هیچی نمی خوام جز همان حال خوب، جز زیارت، جز ...]

۴ نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۵ ، ۱۹:۰۰
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۶ آبان ۹۵ ، ۱۷:۱۱
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

 

همیشه محرم و ایام فاطمیه این مداحی را با خودم زمزمه می کنم

شرح حالی است در وصف این بنده ی پرگناه اما امیدوار .

دریافت
حجم: 1.54 مگابایت

توضیحات: خوشنودی حضرت مادر سلام الله علیها صلوات

۵ نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۵ ، ۱۹:۲۲
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام 

برای مطالعه می تونید قبل به شقشقیه 15 [پاک کردن بخشی از خاطرات] (15:55) مراجعه نمایید و اما ادامه این شقشقیه و پاک کردن انتخابی خاطرات :
 
1- از تاریخ 1/1/1394 شروع می کنیم نزدیک به 500 تا نظر خصوصی مانده هست که اکثرا مانند مواردی هست که در پست قبلی ذکر شده است.
 
2- چرا بعضی از نطرات خصوصی شده اند؟ ترس از قضاوت دیگران؟ و یا؟؟؟/
 
3- بازم درخواست رمز :(
 
4- یکی دیگه از وبلاگ هایی که بسته شد!
 
5-این نکات را رعایت کنیم در خواستگاری :
آره توی خواستگاری باید به خیلی از موارد دقت کرد 
یا مورد دیگه که من بخوام راهنماییتون کنم  پوشیدن جوراب می باشد 
نحوه ی نگاه به والدین و طرز برخورد و رفتار
جدی بودن در جلسه خواستگاری 
و ........
ایشالا زودتر همسرتون رو پیدا کنین 
و از این موارد خلاص بشین 
تیکه بغضتونم ممنون خنده ی تلخی بر لبانمان نشست
 
6- این سوال هم زیاد ازم شده است : (جوابش طولانی هست)
خو الان رشته های تحصیلیتون واقعا جه ربطی به هم دارن؟؟؟؟؟؟؟
 
7- در بین بحث هایی که با مخاطبین وبلاگ داشتم یکی از بزرواران به صورت جدی و با تاکید ازم این سوال را کرد : (جوابش این هست : بله من همسر زیبا می خواهم اما این اولین ملاک من نیست و زیبایی را من طور دیگری معنی می کنم ، قبلا توضیح داده ام در این مورد، اما از دوستان می خوام الکی مدعی نشوند که چهره و زیبایی مهم نیست و اینها، مهم هست اما اندازه داره!)
روی سوالم خوب فکر کنین که شما همسر زیبا نمیخواین؟
 
8- مجددا خندیدم با این نظر خصوصی :
کلا پست های رمز دار خر است :(
 
9- در پاسخ به این سوال که " چهره متوسط اما معنویت بالا یا چهره زیبا اما معنویت متوسط " (نمی دونم چرا این نظر را خصوصی شده اما به نظرم اگه تکلیفمون با خودمون مشخص باشه خیلی بهتره الکی ادعا نکنیم.
من اگه باشم زیباتر رو انتخاب میکنم 
چون ایمان رو میشه ارتقاع داد 
نمیدونم شایدم با ایمان رو انتخاب کنم 
 
10- اصلاح شود "اگه می خوای اهل تقوا باشی باید خودت نیز اهل تقوا باشی وگرنه ..."
اگر می خوای اهل تقوا باشد...
 
11- این هم یک انتقاد صریح از حقیر :
وقتی آزادی بیان نیست همون بهتر که نظرم رو تایید نکنید
من ویرایش نظرم رو بی احترامی تلقی می کنم و بسیار با این عمل مخالفم
لطفا حذفش کنید نظری رو که اینطور از بینش بردید!
 
12- این پست جالب هست بخونیدش :
http://aflaha.ir/post/302
13- این هم از دعوت ها : دعوتید به لبخند
 
14- مطلب زیر را بخوانید :  (فکر کنم بعدها نشرش دادم)
سلام
اگه دوست داشتین از این دو مطلب استفاده کنید.
چندروز پیش داشتم رو پایان نامم کار می کردم که شارژ لپ تاپم تموم شد، اومدم شارژرش رو بزنم تو پریز بالای سر مامانم (که خابیده بود)، یه لحظه به فکر افتادم
چرا باید به مادرم که عزیزتر از جونمه چنین ظلمی کنم؟!!!
(من که از مضرات اشعه های شارژر در حال استفاده و میدان ها و ایناش خبر داشتم!
 خیلی وقت ها ما در حق دیگران ظلم هایی میکنیم که اگه اون دنیا بهمون بگن، قطعا منکرش میشیم.)
نکته دوم درباره مبارزه با اژدهاست که به نظرم اومد بگم شاید کمکی باشه برای تکمیل مطالبتون:
مادرم میگه : برای مبارزه با نفس، لازم نیست شاخ قول بشکنی، الان دلت میخاد چیکار کنی؟ تلویزیون ببینی؟ چیزی بخوری؟ بخوابی؟ همون کار رو الان انجام نده! جلو خودت بایست! اینجوری خدا این قدرت رو بهت میده که وقتی یه هوس بزرگتر(بخوانید دلم خواست گناه) برات پیش بیاد، جلوش وایسی
 
15- من از حذف وبلاگ متنفرم!  و تمام سعی ام را می کنم تا کسانی را که می شناسم و قصد حذف وبلاگشون دارند را مانع شوم!!!
 
16- یادم نیست این کامنت برای چی هست:
علی ریزه مونو ندیدین!
 
17- پاسخ به این سوال مخاطب من را به هم ریخت، راست می گفت :
شما چرا خودتون ازدواج نمیکنین؟؟؟؟
به نظر معتقد تر از من باشین 
پس خدا رو فراموش کردین؟؟؟؟؟؟
 
18- یه انتقاد اساسی دیگر :
سلام علی عزیز
راستش مدتی بود انتقادی داشتم
درپاسخ نظراتی که دوستان میگذارند کاش شما هم نظرتون رومتقابلا درمورد دید گاه اون ها بگین اکتافا کردن به تک جمله ی پرمفهوم وکوتاه باشد تارستگار شویم شاید حق وقتی که دوستی برای نوشتن نظری بلند بالا صرف میکند را به خوبی ادا نکند
خاطرم هست سابق براین پاسخ نظر هارو باحوصله بیشتری پاسخ میدادین
انشاالله همیشه سربلند باشید
 
19- این هم نظر جالبی بود :
" آدمی که نمی تونه منظورش را بدرستی بفهمونه ، باید خفه بشه!!! "
 
20- تا بیستم اردیبهشت ماه نود و چهار حذف کردم!
۰ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۵ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۳۹
دانشجوی کلاس اول دبستان


خواهشمند است مطالب زیر را مطالعه فرمایید :


1- اتاق فکر : بابا لنگ دراز


2- شقشقیه 17 [فرهنگ کتابخوانی]

۰ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۵۷
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام


آقا به چه زبوبی بگم مرتب بودن، منظم بودن، رعایت هارمونی رنگی در لباس پوشیدن و... جزو تجمل گرایی نیست!

طرف با دمپایی، با موهای ژولیده، یه پیرهن چروکیده قرمز و یک شلوار کثیف سرمه ای داره کِش کِش راه میره ازش می پرسی چرا ؟ میگه حاجی ولن این تجملات و ظاهر را، خاکی باش!! (  اینطور حرف زدن و از خط در رفتن من!)


پ.ن: یه اتو روی اون پیرهنت بکش، هیچ اتفاقی نمی افته!

پ.ن ۲: موهات و ریش هایت مرتب باشه

پ.ن۳: بعضی از وسایل را باید با دقت و حتی گرون بخرید مثل کفش ( زیرا خیلی بر روی پا و بدن اثر داره، الان دقت نکنی در انتخاب فردا باید درد زانو و کمر و ... بکشی!)


نکته : اگه خواسته باشیم مرتب بودن در ظاهر را مثال بزنیم، مودب بودن در کلام هم عرضش خواهد بود به قول معروف " راستگویی با درشتگویی متفاوت هست!")

نکته ۲: نویسنده سطور فوق خودش هم در نکاتی که مرقوم داشته بسیار ضعیف عمل کرده اما به این نتیجه رسیده که لازم به بازنگری در رفتارش هست! در نتیجه این ضعف را که در بسیاری از اطرافیان خود نیز دیده به اشتراک گذاشته تا شاید موجب مرتفع شدن این مهم گردد.

۴ نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۵۷
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام


به قول خانم هاشمیان :


"احمق ها زودتر پیشرفت می کنند!"


پ.ن : پیشرفت(صعود) با تکامل (رشد) تفاوت دارد.

۶ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۵ ، ۱۳:۲۱
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

قراره یک سری تحلیل مثبت از فیلم های کره ای بیان کنم و نقاط مثبت اون ها را با دید سبک زندگی بررسی کنم متن خلاصه زیر به عنوان اولین مبحت با عنوان ارزش دادن به مطالعه و کتاب هست :

در بعضی از فیلم های خارجی خیلی خیلی خوب ، معانی ای چون  شهادت، صبر، سبک زندگی ، ساده زیستی را نشون می ده مثلا در بحث مطالعه و کتابخوانی سریال هایی چون یانگوم، دنگ ئی و حتی جومونگ  را بررسی کنیم می بینیم که:

  • ü      - یانگوم وقتی می خواست آشپز بشود علاوه بر تلاش، مطالعه می کرد
  • ü      یا وقتی می خواست پزشک شود باز علاوه بر شاگردی و سختی کشیدن، مطالعه هم می کرد
  • ü      حتی وقتی به مقامات بالا رسید علاوه بر مطالعه ، آموزش هم می داد!
  • ü      یه قسمتی جومونگ داشت که خیلی برایم جالب بود، وقتی جومونگ یه شهری را فتح کرد رفت سراغ کتایخونه اش و چند روزی را اونجا به مطالعه پرداخت و کتاب خوند و ...
  • ü      سکانس های زیادی دیده می شد که وقتی فردی وارد اتاق یکی از اعضای دربار می شود اون فرد در حال مطالعه هست و یا حتی کتاب به عنوان بخشی از دکور هست [روی اکثر میزها کتاب هست!!]
  • ü      اکثر سکانس هایی که داخل اتاق بودند ، کتاب روی میز هست

یه نکته جالب دیگه :

  • v     امپراطور مطالعه می کنه
  • v     حتی دشمنان هم مطالعه می کنند ( البته خیلی خیلی کم تر)
  • v     کتابخونه سلطنتی وجود داره که مثل خزانه مالی ازش محافظت می شود
  • v     مینجانگو کتاب می خونه
  • v     یانگوم کتاب می خونه
  • v     بانو چوئی کتاب می خونه
  • v     بانو هن کتاب می خونه
  • v     همه کتاب می خونند

حالا شما یکی از سریال های ایرانی مثال بزنید که اینقدر بر روی مفهوم کتاب و کتابخونی تاکید می کند

۴ نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۲:۰۷
دانشجوی کلاس اول دبستان

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

دانی که پس از مرگ چه باقی ماند

عشق است و محبت است و باقی همه هیچ

 

۴ نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۵ ، ۰۸:۵۹
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

بهتره قبل از شروع مطلب یه درخواست داشته باشم

خواهشا بخونید اینجا را "نکته 390: پاک کردن تاریخچه"


امروز می خوام نظرات خصوصی که تا به حال داشتم را پاک کنم و نکاتی را که با آن برخورد دارم را براتون بنویسم ، شاید برای دوستان و خودم فایده داشته باشد. ( لازم به ذکر هست تا حالا هیچ کدوم از نظرات خصوصی را پاک نکرده ام!!!)

1- تعداد نظرات خصوصی به بیش از 650 تا و حداکثر 700 نظر می رسه

2- اولین نظر خصوصی مربوط به 25 خرداد 93 می باشد از یکی از دوستان سابق که دعوت به تبادل لینک کرده اند!

3- اولین نظر خصوصی حذف شد!!!!!

4- یک سری نظرات خصوصی مربوط می شود به کسب اجازه هایی که برای قرار دادن لینک وبلاگشون در "لینکدونی" می باشد و بزرگواران لطف کردند و طی یک نظر خصوصی اجازه دادند (اکثرا)

5- بعضی از دوستان خیلی فعال بودندو همیشه دعوت به مشارکت می کردند و لینک مطالب جدیدشون را می فرستادند خیلی هاشون حذف کردند و خیلی هم وبلاگ هاشون داره خاک می خوره...:((

6- یکی از دوستان خیلی لطف داشت : (برای اینکه بزرگواریش را فراموش نکنم پاکش نمی کنم )

"سلام

هر خطبه یا نامه مجزاست.اگه تمایل به داشتنش دارید آدرس،کدپستی و نام دقیق گیرنده ارسال بفرمایید تا براتون به عنوان یه هدیه پست بشه.یاعلی"

7- اولین نظر خصوصی از یکی از دوستان 1 مرداد 93 بود، خیلی بهم کمک کردند واقعا "معلم" بودند و البته هستند!!! خدا خیرشون بده..

8- وبلاگ یه آنتی زیون که تخصصی کار می کرد را دوست داشتم اما نمی دونم چی شد که رفتند البته قرار بود برگردند اما .... http://antizion.blog.ir/

9- وبلاگ دریا هم حذف شده ... خیلی خوب بود (http://sabztarazdarya.mihanblog.com/)

10- بعضی از نطرای خصوصی که تعدادشون هم کم نیست مربوط میشه به غلط های املایی و ویرایشی متن!!!

11- نظرات امین در مورد مسئله فلسطین را نگه داشتم :)

12- یک وبلاگ بود به نام "اقلیما"  مطالب خیلی خوبی داشت که حذف کردند و الان وبلاگشون افتاده دست یه نفر نامربوط!!!  البته صاحب وبلاگ با قلم توانمندشون در وبلاگ دیگه ای مشغول فعالیت هستند (خواهشا اگه خواستید بروید وبلاگ را حذف نکنید چون می افته دست یه عده نامربوط!!!!)

13- ببین این نظر را چقدر متعهد هستند بعضی از بلاگر ها : (ایشون یه مطالب خوبی داشتند که در صفحه اول نبود و فقط یه مطالب خاصی روی صفحه اول بود و من ازشون انتقاد کرده بودم که چرا ؟)

"جالب بود حرفتون .

گذاشتن این پست ها در صفحه ی اول باعث بیشتر شدن بازدید میشه و ...
و من این را نمی خواهم .
خوانندگان من محدود هستند اما واقعی اند .

مطالبی را در صفحه ی اول می گذارم که مکلف به نوشتن آن ها هستم و وظیفه ی انسانی و ملی و دینی ام حکم به نوشتنشون می کنه .
مطالب دیگر را برای خودم می نویسم و البته همون خوانندگان محدود و خاص خودم !

بنابراین لزومی نداره جلوی دید همگان  قرار بگیره !"

14- این هم یه نظر جالب از یه دوست در دنیای واقعی : "خیلی بیکاری!"

15- بعضی ها هم درخواست رمز داده بودند!

16- این نظر دقیق هم جالبه :

""همسر آینده ی من باید"

بهتره بنویسیم "من برای بدست آوردن چنین همسری باید..."

17- بعضی از مواقع هم دعوا می کردیم سر یک پست با مخاطبین مثلا :

"شما یه مغالطه کار حرفه ای هستید آقا

و من از صحبت کردن با آدمای این مدلی، حقیقتا متنفرم!

:-|"

البته این دعوا حدود 5 -6 صفحه ای میشد که خدا را شکر بعد از مدتی به بزرگواری مخاطبین رفع به خیر شد! (البته زیاد از اینگونه پست ها هست)

18- البته بعضی از نظرات هم ازمون تعریف کردند مثل :

"آفرین

حالا شد :)

شا چقد انتقاد پذیرین... خیلی صفت نایابیه این روزا تو دنیا :)

راستی خیلی حال داد، تو وبلاگم غیبت تونو کردم. لامصب اینقده چسبید!!!!

D:"

19- این هم یه جواب دندان شکن وقتی در مورد پست یکی از وبلاگ نویس ها به قول خودم نظر تخصصی داده بودم اما در اصل "فضولی حرفه ای" بود :

"اولا با عرض پوزش، مطالبی که در وبلاگم می نویسم، مخاطبی که براش می نویسم، لحنی که می نویسم، زبانی که می نویسم، مقداری که می نویسم، موضوعی که در موردش می نویسم، عکسی که میذارم و ... اساسا و اصولا برای دل خودمه و به کسی ربطی نداره. با عرض پوزش مجدد!"

20- این پست همسر آینده من را گذاشتم "اینجا" خیلی ها ابراز تردید کردند اما شاید باورتون نشه که من 25 بهمن که دفاع کردم به همسرم هم تقدیم کردم، استاد راهنما داشتند دنبال همسرم می گشتند بهشون تبریک بگویند به خاطر داشتن شوهر لایقی مثل من!!!! و ازم پرسیدند : " خانومت نیومدند؟!!!"

21- گاهی اوقات هم نظرات خصوصی برای هماهنگی دوستان در دنیای واقعی بود مثلا :

"سلام علیک


چطوری خوبی؟

کم پیدایی برنامه پیاده روی از سر بگیریم و ادامه بدیم تا فردا شب منتظرم"

22- این هم جالبه، هم فیلسوفانه هم مسخرانه :

"سلام


فکر می کنید چقدر می توانید جذابیت خودتون را حفظ کنید؟

ارزش قله به دست نیافتنی بودن آن است 
اگر هر "ننه قمری" اون را فتح کنه 
از هر دره ای پست تره!!!

پ.ن :شکلک یا پیرمرد که دستهایش را بر ریش سفیدش می کشد و با لبخندی ملیح نوه ی کوچکش را نصیحت می کند.

پ.ن 2: می دونم اعتماد به عرش دارم لازم نیست اون را دوباره یادآوری کنید :)"

23- بعضی ها هم نظر گذاشته بودند که تایید نمی شد (حالا یادم نیست که چرا، مضمون پست یا شلوغی ) اما تهدید می کردند ادم رااااا :

"آره جون عمه ی من!! شمام که چقد متواضعین به خدا!! 

اگه جرأت دارین، منتشرش کنین!!! :)"

24- تا پایان سال 1393 نظرات خصوصی پاک شد (خیلی هاش اصلا خصوصی نبود ) ان شاءلله سال 1394 بمونه برای فرصت بهتری ...

۶ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۴:۴۳
دانشجوی کلاس اول دبستان

دغدغه های آدم ها چیزهای مقدسی هستند

دغدغه ها از ذات انسان ها شکل می گیره

از روحشون

از اون چیزی که خدا درونشون به ودیعه گذاشته

حالا بعضی ها اینقدر درگیر تجملات شده اند

که این دغدغه ها را نمی بینند و به بازیچه ها و وسواس هاس شیطان درگیر شده اند

و اسم این وسواس ها را گذاشته اند دغدغه

و اما عده ای هستند که دغدغه ها را درک کرده اند

اما اون را با عقلانیت محض خودشون زندانی کرده اند

هر وقت ازشون سوال می کنی که چرا اقدامی صورت نمی گیرد

هزار یک دلیل و توجیه می آورند که فلان و فلان و ...

اما عده ای هستند که دغدغه ها را درک کردند

و در راستای همین دغدغه ها قدم بر می دارند

اصلا وقتی می خوای توصیفشون کنی

نمی تونی بگی قدش بلنده یا چاقه یا لاغره

مستقیم می گویی دغدغه اش این هست

هر وقت می بیتیشون دارند در مورد دغدغه هاشون صحبت می کنند

که آقا اینطور شد و آنطور نشد

اصلا با دغدغه غذا می خوردند

با دغدغه می خوابند

با دغدغه درس می خونند

با دغدغه ازدواج می کنند

با دغدغه زندگی می کنند

و با دغدغه می میرند

 

اینطور آدم ها "مقدس" هستند

و این تقدس ریشه در " دغدغه" هاشون داره

بیایید در مقابل این افراد سر خم کنیم

و به احترامشون بایستیم

و براشون دعا کنیم

تا در دغدغه هاشون ذوب شوند

تا رشد کنند

تا عروج پیدا کنند ...

 

"این متن فی البداهه در ستایش فردی (افراد) دغدغه مند نوشته شده است."

۶ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۲۲:۰۴
دانشجوی کلاس اول دبستان