تا انتها حضور...

باید منتظر ماند و بر این انتظار ایستاد
\

تا انتها حضور...

باید منتظر ماند و بر این انتظار ایستاد

  • Instagram
تا انتها حضور...

سلام

بعضی از حرفها را نباید هرگز بگویی
به خاطر بغضی که در گلو داری
یا به خاطر بغضی که از شنیدن
حرفهای تو در گلو شکل می گیرد
اما اینها دلیل نمی شود که نگویی
" من" با "نوشتن" فریاد خواهم زد...
پس " تو" گوش نوشتاریت را تقویت کن
تا فریادهایم را بشنوی...

"زمزمه" هایت را دوست دارم
درست است که گوش سنگینی دارم
اما " زمزمه" هایت را با گوش جان می شنوم
شاید بپذیرم و شاید ...

اما به "تو" قول می دهم که
خوب بشنوم...

م.ع.ر.ط
Mart.emba@gmail.com

بایگانی

پیوندهای روزانه

آخرین مطالب

۱۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

من می گویم :
تو را دوست ندارم و برایم ارزشی نداری.

تو می گویی:
دوستت دارم و اندازه دنیا برایم ارزش داری.

و " تو" بهتر از همه می دانی هر دو "دروغ" می گویم....
۱ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۳
دانشجوی کلاس اول دبستان
سلام
دیروز یه اتفاق بسیار بسیار خاص(و صد البته تلخ) برای من افتاد
یه فردی زل زد تو چشمان "من" و "خدا"، "پیغمبر" و "ائمه اطهار" و "قرآن" را واسط قرار داد
و "دروغ" گفت...
و "دروغ" گفت...
و "گفت"...
و"گفت"...
و "دروغ"...
و"دروغ"...
در حالیکه "خودش" ، چند "شاهد" دیگر ، "من" ،"خدا"، "پیغمبر" و "ائمه اطهار" و "قرآن" می دانستیم دارد "دروغ" می گوید.
قرآن کریم-سوره توبه- آیه 77 : "اعمال آنها نفاقى در دلهایشان تا روز قیامت ایجاد کرد، به خاطر اینکه عهد خدا را شکستند و به خاطر اینکه دروغ مى‏گفتند".

 

۹ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۳ ، ۰۵:۲۴
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

امروز 500 روزه شدم

نمی دونم خوبه یا بده

نارحت باشم یا خوشحال

فقط می دونم 500 روزه شدم

--------------------------------------------

پ.ن: 500 روز از تولد سایت گذشت

 

۲ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۲۱
دانشجوی کلاس اول دبستان

شعر را با حال و هوای خودتان بخوانید:

آوای گیاه

از شب ریشه سر چشمه گرفتم و به گرداب آفتاب ریختم
بی پروا بودم دریچه ام را به سنگ گشودم
مغاک چنبش را زیستم
هوشیاری ام شب را نشکفت روشنی ام روشن نکرد
من
ترا زیستم شبتاب دوردست
رها کردم تا ریزش نور شب را بر رفتارم بلغزاند
بیداری ام سر بسته ماند : من خوابگرد راه تماشا بودم
 و همیشه کسی از باغ آمد و مرا نوبر وحشت هدیه کرد
 و همیشه خوشه چینی از راهم گذشت و کنار من خوشه راز از دستش لغزید
 وهمیشه من ماندم و تاریک
بزرگ من ماندم و همهمه آفتاب
 و از سفر آفتاب سرشار از تاریکی نور آمده ام
 سایه تر شده ام
 و سایه وار بر لب روشنی ایستاده ام
شب می شکافد لبخند می شکفد زمین بیدار می شود
صبح از سفال آسمان می تراود
و شاخه شبانه اندیشه من بر پرتگاه زمان خم می شود

"سهراب سپهری"

۲ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۷
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

دیروز داشتم راجب یه موضوع با دوستانم صحبت ( بحث می کردم) کار به جاهای باریک رسید و من بحث را قطع کردم و همراه با یکی از اونها رفتم بیرون و بعد از چند دقیقه شروع کردم به بحث مجدد...

آخر بحث وقتی داشتیم به نتیجه گیری می رسیدیم بهم گفت: "چرا این حرفها را جلوی بقیه بچه ها نگفتی.."

گفتم: "این مسئله برای تو دغدغه بود و برای اونها لق لقه"

همیشه با کسی صحبت کن که درباره موضوع "دغدغه" داشته باشه نه فقط یه چیزی به عنوان" لق لقه " روی زبان داشته باشند(تعریف دغدغه باشه برای روزهای بعد)

پ ن : تمامی افراد خیالی هستند حتی خودم...

۳ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۳۵
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

یه سوال اساسی:

دین شما چیست ؟

شیعه، سنی، مسیحی، یهودی، زرتشتی و یا حتی بودایی؟

اگه پیرو یکی از ادیان بالا هستی و یا حتی هیچ دینی نداری

ته ته ته دلت اگه به این اعتقاد داری که

زندگی کردن بیخود و بیهوده نیست

و این دنیا و آدماش الکی الکی به وجود نیامدند

و آخرش یه چیزی هست

یه دقیقه به "آخر"ش فکر کن

و به خودت بگو " تو " کجای این "آخر" هستی؟

اونوقت شروع کن از "اول"...

"باشد تا رستگار شویم..."

 

۱ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۴۸
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

بعضی از حرفها را نباید هرگز بگویی

به خاطر بغضی که در گلو داری

یا به خاطر بغضی که از شنیدن

حرفهای تو در گلو شکل می گیرد

اما اینها دلیل نمی شود که نگویی

" من" با "نوشتن" فریاد خواهم زد...

پس " تو" گوش نوشتاریت را تقویت کن

تا فریادهایم را بشنوی...

"زمزمه" هایت را دوست دارم

درست است که گوش سنگینی دارم

اما " زمزمه" هایت را با گوش جان می شنوم

شاید بپذیرم و شاید ...

اما به "تو" قول می دهم که 

خوب بشنوم...

۲ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۴۴
دانشجوی کلاس اول دبستان

خدایا


دوباره دلت برای "اشک" هایم تنگ شده است

که اینچنین سخت"دلم" را  میشکنی...؟

و "من" بهتر از همه می دانم تا مرا صدا نکنی

نامت را هرگز بر زبان زمزمه نتوانم کرد

 

و " تو " بهتر از همه می دانی که این " اشک"ها

" اشک" شوق است که مرا باز صدا زده ای...

۱ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۲۷
دانشجوی کلاس اول دبستان

 

یا علی (ع) گفتیم

 

 

و عشق آغاز شد

دریافت
حجم: 19.6 کیلوبایت

 

 

 

۲ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۳۲
دانشجوی کلاس اول دبستان

1-شنیدم از تو آشپزخونه صدا میاد رفتم میبینم داداشم هی در یخچالو باز و بسته میکنه میگم: چرا همچین میکنی؟ درش کنده شد میگه: دارم رفرش میکنم ببینم چیز جدید پیدا میکنم یا نه!!!
خدایا این خوشیا رو از ما نگیر!

2- دخـتره داشـت تـو کـافه کـاپـوچینـو میخـورد ، یـه پسـره اومـد یـه کـاغذ تـا شـده انـداخت رو میـزش و رفـت !! دخـتره خیـلی بـا خودش کلـنجار رفـت کـه کـاغذ ُ بـرداره یـا نـه ، آخـر برداشـت و گـذاشـت لـای دفـترش . شب تـو اتـاقـش از خـودش پـرسید : آیـا ایـن پسـر میـتونه آغـاز راه خـوشبـختی مـن بـاشه ؟ بـالـا خـره دل بـه دریـا زد و کـاغذ ُ بـاز کـرد و بـا کمـال تعجـب دیـد کـه روی کـاغذ بـا خـط زیبـا نوشتـه شـده :

.
.
کـاپـوچیـنو رو بـا نـی نـمی خـورن بـزغـاله :|
^ـــــــــــــ^
۱ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۵۶
دانشجوی کلاس اول دبستان

دوست گرامی سلام

  مدت زمانی است که مجددا شروع به نوشتن کرده ام

هرچند خوب می دانم که این جامه در قاموس من نمی گنجد

 اما چه باید کرد که دل است و هزار آرزو...

خواهشمند است اندکی از وقت ارزشمندتان را در اختیار من قرار داده

 و ضمن مطالعه دلنوشته های من ،

نظرات ارزشمند خود را برای بیان نمایید.

شما می توانید با کلیک بر روی لینک زیر بروز رسانی های

 وبسایت "martt.ir "  را در ایمیل خود مشاهده نمایید.

 

http://feedburner.google.com/fb/a/mailverify?uri=martt/rss&loc=en_US


با تشکر و احترام

محمد علی رنجبر طزنجی

۱ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۴۳
دانشجوی کلاس اول دبستان

یکسال گذشت...

 

یکساله شدم..

 

دریافت

۰ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۴
دانشجوی کلاس اول دبستان


Album Artist : Keyhan Kalhor & Ali Bahrami Fard


Album : Tanha Nakhaham Mand


?Title : Where Are You



۰ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۱۵
دانشجوی کلاس اول دبستان


در مسیر چین

۰ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۴۴
دانشجوی کلاس اول دبستان

نمی دانم باید در این دنیای وحشی چه حیوانی باشم :

سگ : پارس کردن برای ...

گرگ : دریدن و ...

گوسفند : خوردن و خورده شدن

شیر : سلطان جنگل...

اما من دوست دارم

« گاو مش حسن » باشم

۰ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۱۴
دانشجوی کلاس اول دبستان

به آب روشن می عارفی طهارت کرد

علی الصباح که میخانه را زیارت کرد

 

همین که ساغر زرین خور نهان گردید

هلال عید به دور قدح اشارت کرد

 

خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد

به آب دیده و خون جگر طهارت کرد

 

امام خواجه که بودش سر نماز دراز

به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد

 

دلم ز حلقه زلفش به جان خرید آشوب

چه سود دید ندانم که این تجارت کرد

 

اگر امام جماعت طلب کند امروزخبر

دهید که حافظ به می طهارت کرد

۰ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۲۶
دانشجوی کلاس اول دبستان

بی همگان به سر شود 

بی تو به سر نمی شود

دریافت

پ.ن : تقدیم به احسان

۰ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۰۷
دانشجوی کلاس اول دبستان
This account has been suspended.
Either the domain has been overused, or the reseller ran out of resources.
۰ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۳۳
دانشجوی کلاس اول دبستان