خاتونی
عیدت مبارک!
سلام خاتونم
من تو را " انتخاب" کردم
در انتخاباتی که فقط " تو" کاندید بودی
و این ظاهر داستان هست ...
واقعیت این هست که
کاندیدهای زیادی بودند
اما
من
فقط
" عاشق"
تو
شدم
وچقدر احمقند آنهایی که
عشق و انتخاب
را در کنار هم قرار می دهند
پ.ن : همه ازم می پرسند که " به چه کسی رای می دهی" و من لبخند می زنم و می گویم:
" من انتخابم را کرده ام"
پ.ن ۲: مطمئن هستم رای خواهی آورد کاندید تایید صلاحیت شده ی من ...
سلام
پسرخاله ام ساعت 2 شب یه پیام داده با موضوع فوق
وقتی آهنگ فوق را گوش دادم
بسیار خندیدم ...
اسب ها همیشه وحشی بودند
هرم نفس هایشان انسان را به یاد جهنم می انداخت
وقتی به تاخت می رفتند زمین زیر پایشان به لرزه می افتاد
هیچ انسانی نتوانسته بود
آن ها را اهلی کند
تا اینکه
"خاتون" به دنیا آمد
و زمین زیر قدم هایش آرام گرفت
وقتی اولین اسب وحشی در چشم های خاتون خیره شد
نمی دانم در "چشمهایش" چه دید
اما می دانم
از آن زمان
هر اسبی "خاتونی" را بیند
اهلی خواهد شد ....
خط می کشید روی تمام سؤال ها
تعریف ها؛معادله ها؛احتمال ها
خط زدبه روی شایدواماوهرچه بود
خط زدبه روی قاعده هاومثال ها
خطی دگر کشیدبه«قانون خویشتن»
قانون لحظه هاوزمان هاوسال ها
ازخودکشیددست وبه خودنیزخط کشید
یعنی به روی دفترخط ها وخال ها
خط ها به هم رسیده ویک جمله ساختند
با عشق ممکن است تمام محال ها
" فاضل نظری"