بدون مقدمه می روبم سرِ اصلِ موضوع:
" اگه شیعه هستی و تا حالا برای شیعه بودنت هزینه ندادی،
به دین و مذهبت شک کن!
اما
اگه شیعه هستی و تا حالا به صورت خاص برای شیعه بودنت "هزینه نکردی"،
مطمئن باش ظاهرا شیعه هستی!!"
***
نکته : شاید بشه مورد "هزینه دادن" را توجیه کرد که آقا قبلا شهدا، علما و بزرگان تشیع زحمت کشیدند و دوره ی هزینه ی دادن شیعه گذشته و الان دوره ی ثمر دادن شیعه هست [فرض بگیر این توجیه ناقص را از شما قبول کردیم] اما "هزینه کردن" را چطور توجیه می کنی؟؟!!؟؟
پ.ن : فقط لازمه یه دور تاریخ انقلاب را مرور کنید تا ببینید چه هزینه هایی برایی این شیعه بودن داده شده است!
پ.ن 2: هزینه دادن مثل اینکه آبرو، جون مال و ... برای اسلام و تشیع بگذاری. (زیر موشک و خمپاره، توی خط مقدم جبهه جونت را در طبق اخلاص گذاشتی ، به همین سادگی به همین خوشمزگی)
پ.ن 3: هزینه کردن مثل اینکه از پول و وقتت را در برای اسلام و تشیع بگذاری. (زیر باد کولرگازی، توی خونه نشستی و یک چک برای یک مجموعه ی فرهنگی امضا می کنی، به همین سادگی به همین خوشمزگی)
پ.ن 4: خودتون موضوع را ربط بدهید به شیخ نمر، شیخ زکزاکی و هزاران انسان دیگر که به خاطر شیعه بودنشان هزینه می دهند!
سلام
این که هم سالم باشی، هم مریض
یه معضل جدی هست، تکلیف خودت را نمی دونی، چند ساعتی استراحت می کنی و دمنوش می خوری و ... می بینی حالت خوبه و به یاد یه کوه کار انجام نداده می افتی، شروع می کنی به کار؛ اما هنوز یک ساعت نگذشته می بینی سرت سنگین میشه، چشمات داره اشک میاد، آب بینی داره سرازیر میشه، خوابت میاد و ....
کمی ادامه می دی و بر می گردی خونه و دوباره چند ساعت استراحت، دمنوش و ...
وباز حوصله ات از این ناسالمی سر میره ...
سلام
باید آموخت ...
باید رفت ....
از تمامی دوستان حلالیت می طلبم و خوب می دانم مانند همیشه بزرگواری کرده و حلالم می نمایند، این "رفتن" ممکن است یک روز، یک هفته، یک ماه و... طول بکشد، امید دارم "آمدن" را در این "سفر" یاد بگیرم.
"باشد تا رستگار شویم"
م.ع.ر.ط
سلام
متاسفانه در پاسخ به یکی از نظرات ، ادب را به صورت کامل رعایت نکرده ام و برداشت اشتباهی از پاسخ حقیر شده است و بالطبع موجب دلخوری و ناراحتی ...
بدینوسیله به صورت رسمی از سرکارخانم " نجمه خانم" عذرخواهی کرده و از ایشان خواهشمند است که در کمال فروتنی پذیرای عذرخواهی خاضعانه ی حقیر باشند.
پ.ن : چه خوبه اگر آدم از دست فردی ناراحت شد بهش بگه تا فرصت عذرخواهی و توضیح را داشته باشه و این نگفتن ها تبدیل به کینه نشود.
پ.ن 2: بخوانید این "لینک" را لطفا
" باشد تا رستگار شویم"
سلام
پامرغی رفتن به شکل زیر است و اثرات قابل توجهی دارد،
حتما بخوانید این خاطره را [لینک]
در مورد بی احترامی و سخت گذشتن سربازی نیز بخوانید این خاطره را [لینک 2]
( اون قسمت خواب رفتن به حالت مرگ حالم را بد کرد، جای بدی خدمت نکردیم و گیر آدم های نفهم و بی ظرفیت... ، خدایا شکرت...)
پ.ن : شنیده ها حاکی از این است که پامرغی بردن سرباز در نیروهای مسلح ممنوع شده است!
این عکس مربوط به پست "سربازی از جنس باران" است
سلام
گاهی اوقات لازمه بعضی از چیزها را نشون بدی وگرنه اطرافیانت دچار توهم می شوند ...
مثلا یه روز سخت سربازی ...(ادامه ی مطلب)
سلام
از منابع نسبتا موثق درباره ی کسری نخبگان خبرهایی رسیده است...
منتظر نامه ی اصلی هستم
دعا کنید خبرها درست باشد ...
پ.ن : اخیرا که خودم را وزن کردم هشتاد و هشت کیلوگرم شده بودم :)
سلام
بعضی افراد هم هستند و هم نیستند
هستند به خاطر این که می توانی دردهایت را بهشون بگی
نیستند به خاطر این که نمی تونی سرت را روی شونه هاش بگذاری
و گرمی نفس های شفابخش را روی صورتت حس کنی و انرژی بگیری...
مثل تلفن، تلفن همراه، چت کردن، ویدیوکنفرانس، اسکایپ، واتس آپ و...
اگر ساعت ها با مادر، پدر، همسر و ... تلفنی صحبت کنی
به یک لحظه زل زدن در چشم هایشان نمی رسد
و نوازش دستان گرم مادر بر روی سرت ...
شاید یکی از دلایل نوشتن
این داستان(لینک)
همین باشد.
سلام
از راهنمایی و رانندگی آمده بوند برای توجیه نیروها و ....
چندتا از دوستان سوالشون این بود که چرا وقتی با سرعت غیرمجاز حرکت می کنند
و دوربین های پلیس عکس را ثبت و همراه جریمه به آدرس منزل می فرستد
این عکس دونفره هست!!!!! [ راننده + سرنشین جلو]
نکته اخلاقی = وقتی با شخصی [ مخصوصا جنس مونث] می روید بیرون خواهشمند است قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت نمایید!!!
پ.ن : بیچاره اون سرهنگ داشت توضیح می داد که ممکن سرنشین جلو کمربند را نسبته باشد و .... بیچاره اول کار متوجه منظور نشده بود.
پ.ن ۲: سرباز سپاه چه ربطی به راهنمایی و رانندگی داره؟
پ.ن ۳: امیدوارم عمق مشکلات جوانان این دور و زمونه را متوجه شده باشید
سلام
ساعت ۱۰:۳۰ - تهران - پادگان شهید خلیلی - نخبگان نیروهای مسلح - دفتر سردار ...
یه عالمه مطلب آماده کرده بودم که اگه می تونستم درست انتقال دهم
حدود پنجاه درصد از کاری که انجام داده بودم را گفته بودم
وقتی رفتم داخل اتاق سردار ، فقط تونستم ده درصد از مطالب را انتقال دهم
یعنی فقط پنج درصد از پروژه
حالم از دفاعی که کردم بهم می خوره ....
من چطور توی پنج دقیقه این همه مطلب را توضیح دهم ؟؟؟
اصلا حالم خوب نیست ....
فکر کنم با این اوصاف ، اگه چهار ماه کسری بدهند
خیلی لطف کرده اند [ من خودم را برای هفت ماه آماده کرده بودم ]
یه حس ناامیدی .....
بد دردیه ....
سلام
الآن داخل قطارم
دارم می رم تهران
برای دفاع نهایی از پروژه کسری خدمت
فردا مشخص می شود چند ماه کسری خدمت بهم تعلق می گیره ...
با توجه به شرایطم ، گرفتن حداکثر مدت پیشنهادی خیلی مهم است
اما
هر چه صلاح است
من تمام سعی ام را خواهم کرد ....
التماس دعای ویژه
سلام
رفتم پیش مسئول تعیین وقت دفاع از پروژه کسری خدمت، می گم جناب .... اگه امکان داره من همین امروز دفاع کنم، موقعیتم ضروری هست، نمی تونم از شهرستان بیام تهران، اصلا بهم مرخصی نمی دهند و ....
نگاهی بهم کرده میگه :
"شرایط سخت؟؟" (شما با لحن جناب خان بخونید)
بعدش نگاه می کنم می بینم یکی از بچه های رشت افتاده نیروی دریایی بندر جاسک ؟؟؟
اون یکی سرباز هم استانی 12 ماه کسری داره اما شش ماه بیتر از خدمتش نموده
اون یکی سرباز پدر و مادر ....
خودم دیگه توجیه شدم برگشتم می گم :
"هرطور خودتون صلاح می دانید جناب ..."
احتمالا طرف از اینکه با یه بچه یزدی عادل و عاقل و ... روبرو شده بود خیلی حال کرده بود ...
پ.ن : روزه خوری خیلی حال میده، من به افرادی که تمام ماه رمضان روزه نمی شوند پیشنهاد می کنم برای اینکه از لذت "روزه خواری" برخوردار شوند یه در میان روزه شوند!!!!!
پ.ن 2: چکیده پروژه کسری خدمت "اینجا" [هر که متوجه شد لطفا بیاد برای من هم توضیح دهد.]