سلام
یه شب من و امین و مجتبی با هم رفته بودیم دورهمی
امین خیلی ساکت بود و یه جورایی فرو رفته بود در خودش...
من و مجتبی که نگرانش بودیم ازش پرسیدیم : " امین مشکلی پیش اومده؟؟"
امین گفت: "من بایدعوض بشوم من الگوی خورشید هستم"
من و مجتبی که تازه متوجه موضوع شده بودیم تا صبح داشتیم می خندیدیم.
و چقدر زود گذشت خورشید مهد کودک میره(ان شالله دانشگاه و...)