تا انتها حضور...

باید منتظر ماند و بر این انتظار ایستاد
\

تا انتها حضور...

باید منتظر ماند و بر این انتظار ایستاد

  • Instagram
تا انتها حضور...

سلام

بعضی از حرفها را نباید هرگز بگویی
به خاطر بغضی که در گلو داری
یا به خاطر بغضی که از شنیدن
حرفهای تو در گلو شکل می گیرد
اما اینها دلیل نمی شود که نگویی
" من" با "نوشتن" فریاد خواهم زد...
پس " تو" گوش نوشتاریت را تقویت کن
تا فریادهایم را بشنوی...

"زمزمه" هایت را دوست دارم
درست است که گوش سنگینی دارم
اما " زمزمه" هایت را با گوش جان می شنوم
شاید بپذیرم و شاید ...

اما به "تو" قول می دهم که
خوب بشنوم...

م.ع.ر.ط
Mart.emba@gmail.com

بایگانی

پیوندهای روزانه

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روشنی» ثبت شده است

توصیه های حاج اسماعیل دولابی در ماه مبارک رمضان...

«شب‌های ماه رمضان است، اغلب شما جوان هستید.

وضو بگیرید.

نماز بخوانید.

کم حرف بزنید.

کم قصه بگویید.

این چیزهایی که در تلویزیون نشان می‌دهند برای تفریح است یا برای بچه‌ها. شما که روزه دارید کمتر این و آن را گوش دهید. کمی به کارهایتان برسید.

نیم ساعت یا یک ساعت بعد از نماز در سجاده بنشینید و خدا را یاد کنید.

افطار که کردید، بدنتان که آرام گرفت، به دعایی، به ثنایی یک دقیقه خدا را یاد کنید.

با خودتان خلوت کنید.

به قرآن نگاه کنید.

یا اینکه اصلا ساکت بنشینید.

این خیلی قیمتی است. آدم افطار حقیقی را با خدا می‌کند. افطار حقیقی که خوردن نیست. ابعث حیا، آن افطار است.

 

برگرفته شده از zareh.blog.ir

۰ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۰:۴۳
دانشجوی کلاس اول دبستان

شعر را با حال و هوای خودتان بخوانید:

آوای گیاه

از شب ریشه سر چشمه گرفتم و به گرداب آفتاب ریختم
بی پروا بودم دریچه ام را به سنگ گشودم
مغاک چنبش را زیستم
هوشیاری ام شب را نشکفت روشنی ام روشن نکرد
من
ترا زیستم شبتاب دوردست
رها کردم تا ریزش نور شب را بر رفتارم بلغزاند
بیداری ام سر بسته ماند : من خوابگرد راه تماشا بودم
 و همیشه کسی از باغ آمد و مرا نوبر وحشت هدیه کرد
 و همیشه خوشه چینی از راهم گذشت و کنار من خوشه راز از دستش لغزید
 وهمیشه من ماندم و تاریک
بزرگ من ماندم و همهمه آفتاب
 و از سفر آفتاب سرشار از تاریکی نور آمده ام
 سایه تر شده ام
 و سایه وار بر لب روشنی ایستاده ام
شب می شکافد لبخند می شکفد زمین بیدار می شود
صبح از سفال آسمان می تراود
و شاخه شبانه اندیشه من بر پرتگاه زمان خم می شود

"سهراب سپهری"

۲ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۷
دانشجوی کلاس اول دبستان