سلام
یه سوال ساده این که :" چه کسی اعتراضات و اغتشاشات ایران را رهبری می کند.؟"
و پس از جواب سوال فوق این سوال پیش می آید که : " هدف این رهبر چیست؟"
حالا یه سوال اساسی تر : " معترضین بر اساس چه معیاری رهبران خود را انتخاب می کنند؟"
فرض کنید نظام فعلی می خواهد بدون خون ریزی حکومت را تحویل این رهبران دهد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
سلام
حوادث مهر و آبان حوادث تلخ و نگران کننده ای برای همه بود و البته خوشحال کننده برای دشمن اسلام و ایران.
یه حس خیلی عمیق دارم که میگه باید منتظر یه حادثه بزرگ باشیم ( یا چند حادثه کوچک متوالی) و بعد آغاز فصلی جدید...
ان الله معنا ....
سلام
چطور فردی که از عربستان سعودی حقوق می گیرد می تواند برای ایران آزادی ارمغان آورد؟
انگلیس و آمریکا اگر به فکر آزادی مردم ایران بودند کودتای ۲۸ مرداد راه نمی انداختند و از اول با انقلاب۵۷ مشکل دار نمی شدند.
سلام
مدت مدیدی است که می خواهم درباره حوادث اخیر بنویسم تحلیل های زیادی از جناح های مختلف -چه داخل و چه خارج- را خوانده ام و سعی کرده ام دید منصفانه و معتدلانه به موضوع داشته باشم و حال به تدریج نظراتم را بیان می کنم تا در آینده مرجعی باشد برای خودم.
فوت خانم مهسا امینی موجب ایجاد یکسری اعتراضات شد در ابتدا با تحلیل های بسیار قوی بحث قتل مطرح بود و سابقه گشت ارشاد که مردم دل خوشی از نحوه برخورد آنها نداشتند همه را شوکه کرد بویژه عکسی که خون از گوش خارج شده بود و بعد از آن تحلیل های متقن پزشکان (بویژه در اینستاگرام) که این حتما به خاطر ضربه به سر بوده و .... و حرف های پدر مهسا که می گفت دخترم هیچ بیماری نداشته و به خاطر ضربه به سر کشته شده است که بعدها با توجه به اسنادی که حکومت ارائه کرد مشخص شد که قبلا ایشان بیماری داشته و نظر پزشکی قانونی که می توانید جستجو کنید و بخوانید اما هرچه بود این دختر سرزمینم به دلیل فشارهای روحی ( به نظر حکومت) و ضربه به سر( به نظر غیر حکومتی ها) روزهای خوبی که می توانست تجربه کند را از دست داد. اما فوت مهسا شروع یکسری از اتفاقات و مرتفع شدن مجدد بعضی از موضوعات شد که به آن می پردازم ( ترتیبی در ذهن ندارم و فعلا می نویسم و هدفم نتیجه گیری نیست)
۱. اعتراضات صرفا به گشت ارشاد محدود نمیشد و در سطح های مختلف برای افراد مختلف متفاوت بود حتی مذهبی های جدید هم نسبت به این اتفاق معترض بودند اما بیشترین افراد معترض مربوط به قشری بود که حکومت نتوانسته بود با آنها ارتباط برقرار کند
۲. روزهای اول اعتراض و روزهای بعدش تبدیل به اغتشاش شد چرا؟ از رادیکال کردن فضا دو گروه سود می برند یکی حکومت که دیگر مجبور به پاسخ گویی نیست و دیگری دشمن حکومت که می تواند فشار بیشتری به حکومت بیاورد و این وسط مردم هستند که کم ترین بهره را از اعتراض خود می برند ( دشمن که دشمن است و وظیفه اش مشخص است اما حکومت باید اغتشاش را از بین ببرد و بعد یادش نرود پاسخگویی و اصلاح را)
۳. از دید من حکومت با نظام بسیار فاصله دارد حکومت باید خودش را به نظام برساند چه از طریق اصلاحات اقتصادی چه از طریق اصلاحات اجتماعی
۴. به نظر من فرصت طلایی ایجاد شده تا اصلاحات فرهنگی پایه ای ایجاد شود.
۵. به هدف های نهان اعتراضات توجه شود که مهم تر است و البته ابزارهای های اعلام آن
۶. ما کجای رسانه ایستاده ایم؟ و یا رسانه ابزار کیست؟ اینستاگرام ما را مدیریت می کند یا ما اینستاگرام را؟ شاید هم آنها ما و اینستاگرام را؟
۷. قبل از این حوادث دباره نسل زد مطالعه کردم اما هنوز نتوانستم تطبیق های علائم را بدهم.
۸. از نظر من نسل زد رک هست اما فحاش نیست فعال هست اما سطل زباله آتیش نمی زند شدیدا به گفتگو اعتقاد دارد اما مغالطه کننده نیست و ... نسل زد مطالبه گر هست اما اغتشاشگر نیست
۹. نزدیک به ۱۵ میلیون ایرانی خارج از کشور داریم .( البته آمار مربوط به نسل اول و رسمی است وگرنه به نظرم خیلی بیشتر از این حرف هاست)
۱۰. کشورهای عربی بویژه حاشیه خلیج فارس در اینستاگرام با واقعیت را مطالعه کنید.
۱۱. برایم جالب است که بعضی از جامعه شناسان سعی در تئوریزه کردن بعضی از کارهای معترضان دارند مثلا فحاشی ها ، اینقدر که خود اون جامعه شناس در تحلیلش شروع به فحاشی کرده بود و می گفت حکومت داره شعار ادب مرد به از دولت اوست می دهد برای رفع آعتشاش . در جای دیگر از فرد معتبری خواندم که می گفت "آزادی در چارچوب قانون" دروغ نظام است و باید همه چیز در چارچوب آزادی باشد حتی دموکراسی. برایم جای سوال شد چطور می شود اینطور چیزی؟ حتی توی خود فرانسه و آمریکا هم که داعیه ی آزادی دارند نمی شود . عجبا از این تحلیل هااااا
۱۲. به یکی از مشتریان که ادم جاخورده و موجهی بود گفتم نظرت درباره این اعتراضات چیست؟ گفت اینها باید بروند گفتم شما حاضری باهم بیاییم اعتراض کنیم؟ گفت اگه یه پسر داشتم میفرستادمش بیا با شما. گفتم که شما که یه پسر داری گفت اون خارجه داره عشق و حال دنیا را می کنه با توبیاد! گفتم اگه من اعتراض کنم و گرفتنم شما میای سند بزاری بیرون بیام؟ گفت نه اینا فعلا رفتنی نیستند.
۱۳. براتون عجیب نیست که دانشجوی شریف توی دانشگاه با خودش قمه داره و فحش رکیک میده؟ ( بهم نگید این ویژگی نسل زد هست که نمی تونم تطبیق بدهم)
۱۴. سلبریتی ها کجای داستان هستند؟
۱۵. صدف بیوتی کجای داستان هست؟
۱۶ . مداحان کجای داستان هستند؟
۱۷. آیت الله مکارم چطور؟
۱۸. بالاحره حرف معترضین چی بود؟
۱۹. حکومت شنید؟ ساختارها به درک رسیدند؟
۲۰. به نظرم خیلی از مشکلات در درون خود مردم حل می شود یعنی ما خودمون را اصلاح کنیم و محیط کارمون داستان تمام هست ( با دوستان رفتم تهران دفتر اصلی یکی از شرکت ها. انگار وارد امریکا شده بودی هر فردی هرطور می خواست پوشش داشت و همه به اسم کوچیک همدیگه را صدا می کردند و ... از دوستم پرسیدند اینها چیکار می کنند گفت یک شرکت تولیدی دارویی هستند که خیلی نهم هستند و تولید داخل می کنند و ... بعدش که بیرون رفتیم بهم گفت گول ظاهرشون را نخور اینها جنس از چین وارد می کنند و اینجا فقط مارک شرکتش را می زنه و .... خواهشا اصلاح اینجوری نباشه )
۲۱. "امید به آینده " مهم ترین چیزی که زندگی جوان ایرانی را متحول خواهد ساخت. دلیل اینکه طبق آمار اعلام شده حدود ۹۰ درصد معترضین زیر ۳۵ سال هستند همین هست . زندگی من ساختار داره همسر، فرزند، کار، خونه ،ماشین و ... و دیدم نسبت به رشد آینده ام دید خوبی هست اما نقدهای پایه ای نسبت حکومت دارم اما معترضین تصویر مستحکمی برای بعد از سرگونی حکومت به من نشان نداده اند. در آنطرف داستان حکومت نتوانسته تصویر مستحکمی درباره آینده به جوان ها نشان دهد و نکته جالب تر و البته غم انگیز تر اینکه هدف غرب ایجاد تصویری مطلوب از آینده ایران نیست چه با این نظام چه با نظام دیگر . هدفش ایجاد تصویرز مطلوب از خودش هست برای جذب جوانان ( نیروی جوان متخصص و فنی و حتی نیروی جوان به عنوان ابزار کار)
۲۲. نزدیک ۲۰ سال حکومت مطلق آمریکا در افغانستان چه شد؟ ( حکومت را دو دستی به طالبان برگرداندند)
۲۳. نزدیک ۱۵ سال از سرنگونی صدام گذشت چه شد؟( اگر ایران نبود حکومت عراق را دودستی به بعثی ها و داعشی ها بر می گرداندند)
۲۴. مصر کجاست؟ چه خبر از بهار عربی؟ ( محمد مرسی رفت و سرهنگ حسنی مبارک شد رئیس جمهور فعلی)
۲۵. لیبی با قذافی دیکتاتور و لیبی آزاد را با هم مقایسه کنیم.
باور کنیم غرب برای خاور میانه آرامش نمی خواد چه ایران باشد چه عراق و حتی عربستان
۲۶. الان در شمالغرب ایران چه خبر است؟
۲۷. در غرب ایران چه خبر هست؟
۲۸. چرا نگرانی های و تذکرات بزرگان در سالهای متمادی اخیر نادیده گرفته شد؟
۲۹. چرا غرب هر روز یک برنامه خاورمیانه دارد؟
۱۴۰۱.۰۸.۰۶
۳۰. ایران جای خوبی برای زندگی کردن هست البته برای ایرانیان داخل ایران و قسمت از ایرانیان خارج از کشور که خودشون را با صدای بلند ایرانی می دونند.
۳۱. ساختن ایران کار چه کسی هست؟ ایرانیان خارج از ایران؟ یا خارجی های خارج از ایران؟ دور و برمون را نگاه کنید غرب کدوم کشور خاورمیانه را ساخته؟ نه حالا از قرن ها پیش از زمان هند شرقی یا حتی قبل تر؟
۳۲. دانشجویی که بلافاصله و یا حتی در حین درس پذیرش خارج می گیره ، میره و بر نمی گرده( قبل از اینکه تلاش و سعیش را برای پیشرفت ایران و خودش بکنه) فکر می کنی اگه در ایران انقلاب و نا امنی بشه قراره برگرده ایران و از خاک ایران دفاع کنه؟؟
۳۳. فردی که دانشگاه های درجه یک قبول می شوند و بعدش در حین تحصیل انصراف می دهند ( یا بلافلاصله بعد از فارغ التحصیل) می روند دلیل داره که مهم ترینش خانواده و بعد خودش هست ، خودش که همیشه داشته درس می خونه و درک واقعی ای از جامعه نداشته است و بعد از خانواده اساتید و هم شاگردی ها و دوستانش روی اون تاثیر داشتند . حالا دوباره بحث "امید" را مطرح می کنم و تصویری که از ایران در فضای مجازی و ذهنی جوانان و البته همه القا می شود که غرب بهشت روی زمین هست و ایران جهنمی تلخ که باید از ان رفت ...
۳۴. شاه چراغ ، و حرف هایی که همه می دانیم ... برای ایران باید ایستاد باید جرات داشت
سلام
بعد از مدت ها توفیق شد تا در وبلاگم بنویسم و اما چند نکته:
نکته اول : من یک دختر دوساله به نام "کوثر" دارم فرض کنید بیست سال دیگه برایم خبر می آورند :
"دخترت به دلیل اینکه پوشش مناسبی نداشته است برای تذکر به مرکز پلیس رفته است و آنجا فوت کرده است."
برای من پدر ( و تمام پدران سرزمینم ) بسیار غیرقابل قبول است و صد البته برای مادرش ( و تمام مادران سرزمینم) و .....
نکته دوم : چند سال پیش در جایی کار می کردم که امکانات و چرخه مدیریت در دست گروه خاصی بود و جالب اینکه در این گروه خاص همه ی فامیل های خودشان هم بودند مثلا معاونت فلان قسمت خانمش ناگهان استخدام شد و شد مسئول یه قسمت و جالب تر اینکه این گروه هیچ وقت رئیس نمی شدند و همیشه در پست های معاونت ، نماینده تام و الاختیار مدیر و ... می ماندند تا جایی که خبر داشتم نزدیک 10 سال این بزرگواران معاون بودند هر گروهی با ایشان بودند نخبه، و هر نخبه ای با این گروه نبود یه فرد بی سواد متوهم بود کار به جایی رسیده بود قراردادهای عجیب و غریب واگذاری های بلند مدت و .... صدای همه را بیرون آورد حتی دوستان اصلاح طلب تا اینکه مدیر جدید یک معاونت الکی تاسیس کرد و ایشون تا اطلاع ثانوی و بررسی پرونده ها در نهادهای مرتبط همچنان معاون بمانند
در اینستاگرام صفحه همسر ایشان را دیدم که برای فرزندشان احساس نگرانی کرده بودند و گفته بودند " ایران جای زندگی نیست". توی دلم گفتم کاش شما ها به جای همه ی اون نخبه هایی که مهاجرتشون دادید مهاجرت می کردید
نکته سوم : حاج آقا پسرتون و عروستون کجاهستند؟ نمی خوان برگردند و خدمت کنند به مملکتی که با پولش رفتند برای درس خوندن و نخبه شدن؟ یا منتظر هستند فرزندشون اونجا به دنیا بیاد و تابعیت اونجا بگیره و بعد برگردند ایران عزیز؟ راستی اگر برگردند می تونند پست های خوبی بگیرند و در کنار شما مردم را "ارشاد" کنند.
نکته چهارم : طبق خبرهای موثقی که هیچ وقت تایید نشد تعدادی از اعضای سابق شواری شهر در حین دریافت سکه های طلا دستگیر شدند و ناگهان یک پروزه پر سر و صدا متوقف شد و الان در صفحه مجازی اش گذاشته " نه به دروغ " " به خاطر مهسا"
نکته پنجم : ژن، ژیان، ئازادی» برای اوجلان یا برای "مهسا"
نکته ششم : من کارمندم. امسال یه بخشنامه آمده است برای ارتقای پست، در این بخشنامه مثلا میگه باید برای اولین پست باید شش سال حداقل سابقه در همان سازمان را دارا باشی بعد رییست ازت راضی باشی بعد رییس رییست ازت راضی باشه بعد پست خالی باشه بعد کارمند باسابقه تر از تو وجود نداشته باشه بعد اگه همه ی این ها را داشته باشی تا زه می تئنی وارد مصاحبه بشی و بعد ..... و بعد خبر میرسه در تهران رییس اداره کل حقوقی یه نفر جوان تر از تو بدون یک روز سابقه کاری و تنها با یک مقاله امنیت غذایی و ... انتخاب می شود و بعد این آقا بدون سابقه کاربرای تو بخشنامه ارتقا پستی تدوین می کند و در صفحه اینستاگرامش با احتیاط می نویسد " به صدای همگان گوش فرا دهیم "
نکته هفتم : جناب آقای بازیگر شما باید اون سی میلیارد را دریافت می کردی و بعد اعتراض می کردی؟ و حداقل در کنار ما در ایران می ماندی! مطمئن هستم اتفاقی که برای مهسا افتاد برای شما نمی افتد!
نکته هشتم: دقیقا مریم رجوی از چی حمایت کرده؟ از حجاب؟ از دموکراسی؟ از کمپ اشرف؟ از صدام ؟ از مهسا امینی؟
نکته نهم : خوشبختانه بسیاری از مراجع تقلید سکوت سنکین خود را شکسته اند و در نصایح پدرانه ای فرموده اند.
نکته دهم : پزشکان زیادی مهاجرت می کنند به عمان و امارات و قطر و ... و تنها کاری که نظام پزشکی انجام می دهد هیچ کار هست یعنی سرمایه مملکت صرف یک گروه نخبه مملکت می شود آموزش می بیند یاد می گیرد و بعد به کشورهای عربی می روند برای خدمت به مردم عرب.
نکته یازدهم : کاش بعضی ها اندازه مدونا ، مدونا بودند
نکته دوازدهم : اگر اعتراض داریم واقعی باشیم و نترس نه اینکه روغن های ریخته را خرج مهسا کنیم
نکته سیزدهم: طبیعتا خیلی سخت است بین معترض و آشوب گر تمایز ایجاد کرد و یکی از راه های آن کمک حکومت به معترضان برای جدایی از آشوب گران هست نه اینکه منتظر آن لحظه باشد.
نکته چهاردهم: این اتفاقات اخیر نقطه عطفی است که نباید از آن ترسید بلکه فرصت کم نظیری است برای اصلاح. باید شجاعت داشت و اقدام کرد شاید این آخرین فرصت باشد.
باید شروع کرد،برنامه ریزی بدون شروع وقت تلف کردن هست. البته شروع بدون برنامه ریزی هم خطر کردن هست
بسم الله برای سال جدید ...
سلام
داشتم برای خرید خانه بررسی می کردم قیمت ها، شرایط پرداخت و اخذ وام و .... [عملا شرایط بسیار سخت و قیمت ها بسیار بالاست] خیلی درگیر موضوع شدم و البته خیلی نگران بودم تا اینکه یه لحظه یاد خانه ابدی افتادمو از خودم پرسیدم چقدر برای آن خانه و آن دنیا زحمت کشیدم؟ زحمت کشیدن که هیچ، چقدر به این خانه به صورت عمیق فکر کردم؟
یکی از هدف های خرید خانه راحتی برای همسرم و فرزندان آینده ام هست ، چقدر ببرای راحتی قبر خودم، همسرم و فرزندانم تلاش کردم؟
امشب شب جمعه هست و شب زیارتی ارباب شهید، خدا و اهل البیت گفتند که اگه برای اون ها و با نیت خالص کار کنیم هم دنیامون را تامین می کنند هم آخرتمون را ....
سلام وبلاگ نویسان و دوستان قدیمی
شاید اگر خواسته باشم در این مدت که "نمیخواندم" و " نمی نوشتم" یک "تجربه" ی تلخ را بیان می کنم که قبل ها خودم هم می دانستم و از بزرگان هم شنیده بودم اما در این مدت تجربه کردم و عجب تجربهی تلخی...
در شبکه های اجتماعی بویژه اینستاگرام و تلگرام گشت می زدم، پست می ذاشتم و مطالب زیادی را خوندم و دیدم اما هیچ گاه خواندن ها "خواندن کتاب" نمی شود و هیچ قلم زنی در فضای مجازی مثل "وبلاگ نویسی" نمی شود که نمی شود ...
خواندن نویسنده هایی که می شناسی و برایشان احترام قائلی و گاهی اوقات حق معلمی، برادری و خواهری گردنت دارند بسیار لذیذتر و مفید تر برایم خواهم بود.
پ.ن : حتی اگر تنها نویسنده و خواننده وبلاگ خودم باشم کافی هست ( زیرا می تونم رشد خودم را بررسی کنم و بازخورد مطالبی را که مطالعه کرده ام را بنویسم خودش ما را بس است ...)
پ.ن2: شروع کردم به بازسازی وبلاگ ها ان شاءالله
سلام
شاید اساسی ترین و مهم ترین تاثیر دهه محرم
تجدید پیمان و تجدید قوا
و بررسی هدف های مورد نظر برای بندگی باشه
و شیرین ترین میوه دهه محرم
توبه هست
سلام
نکته دیگر اینکه مردها در جلسه خواستگاری باید خواستگار باشند! شاید این سوالها به کار خانمها بیاید اما پرسیدن این سوالات از سوی آقایان وجه جالبی ندارد و در دخترها نه تنها حس خواسته شدن را برنمیانگیزاند بلکه احساس بازجویی و بازپرسی پیدا میکنند. گویی باید برای نشان دادن ویژگیهایشان خود را تبلیغ کنند! آن هم در خانه خودشان!
به نظرم بهترین راه تغییر شیوه سوال پرسیدن است و موقعیتی کردن آن است و بعد واگذاری سوالات به خانمهاست. یعنی آقایان باید کمتر سوال بپرسند و باید اجازه دهند خانمها هرچه میخواهند بپرسند و خودشان براساس سوالهایی که خانمها پرسیده اند از سطح شعور و دغدغه و اعتقادات خانم مطلع شوند. و
حرف بسیار است...
یاعلی
10- ولش کنید من اون روز عصبانی بودم و چیزایی گفتم که نباید می گفتم
مهم نیستسلام
یک نفر را اصلا تا حالا ندیدید، وقتی برای بار اول می بینیدش حس خیلی بدی بهش دارید
بعد به خودت می گی که حتما ضعف از خودت بوده ، شاید داری بهش حسودی می کنی، شاید ...
و بعد سعی می کنی تا رفتارت را با این آدم کنترل کنی و حداقل این هست که " مودب باشی"
خودت را کنترل می کنی اما بالاخره نمی تونی و " بی ادب" می شوی
اینطور هم خودت را اذیت می کنی و هم طرفی که شما حس خوبی بهش نداری ..
نکته ۱: اگه اونقدر ظرفیت نداری که حس هایت را کنترل کنی بهتره با افرادی که حس خوبی بهشون نداری مواجه نشوی!
نکته ۲: این که حس بدی به یک نفر داری دلیل بر بد بودن طرف نیست، شاید دل سیاه خودت دلیل این حس بد هست و باید توبه کنی و دلت را نورانی
نکته ۳: بی ادبی هیچ وقت توجیه نداره .......
سلام
یکی از مهم ترین نکاتی که بعد از جلسات اولیه خواستگاری و شناخت صورت می گیره بحث "تصمیم گیری" هست، خیلی وقت ها طرفین و خانواده ها سعی می کنند که سریع مرحله "تصمیم گیری" طی شود
اما به نظرم این مرحله باید نه سریع طی شود نه خیلی کند
اگه خیلی سریع باشه "تصمیم گیری " را عمق و درک و فهم دقیق نخواهد بود و موجب میشه ما چیزهایی را بپذیریم که بعدا نتوانیم از عهده ی آن بربیایم ( یک سری شرایط هست که طرفین بیان و قبول می کنند اما واقعیت این هست که باید یه فرصتی به خودمون بدهیم تا بتونیم بعضی از موارد را به صورت عمیق بپذیریم)
اگه خیلی کند پیش برود که موجب میشه مسائل متعددی ایجاد بشه که اکثرا باید بعد از ازدواج و با اون "محبت و عقلانیت زوحین" مطرح و حل بشود.
نکته : مرحله تصمیم گیری نهایی برای طرفین یکی از سخت ترین و پر استرس ترین دوران زندگی خواهد بود و خانواده ها می تونند توی این مرحله از لحاظ روحی خیلی کمک کنند بویژه خانواده دختر
نکته 2: در مرحله مهم " تصمیم گیری" به دلیل اینکه همه موارد در نظر گرفته می شود "تصویر ذهنی " طرفین از زندگی آینده اش شکل می گیره پس سعی کنید یک توازن بین بالفعل ها و بالقوه ها شکل بگیره ( گاهی اوقات دیده می شود که یکی از طرفین برای اینکه جواب مثبت بگیره در این مرحله توان های بالقوه اش را بالفعل نشان می دهد اما بعدها بنا به دلایلی نمی تونه به اون شرایط برسه و یا گروهی از پسرها هستند که به دلیل کمبود اعتماد به نفس و یا برای اینکه سطح انتظارات طرف مقابل را پایین بیاره فقط روی توانمندی های بالفعل تاکید می کنه و یا حتی سطح خودش را پایین تر از اون چیزی که هست نشون می ده که این تکنیک موجب شنیدن جواب "خیر" می شود.)
نکته 3: در دوه تصمیم گیری " توکل به خدا" و " توسل به اهل البیت" خودمون را می تونیم محک بزنیم و یا توکل و توسل خودمون را ارتقا دهیم.
نکته 4: استخاره گرفتن در این مرحله فقط در صورت "حیرانی" مجاز هست، به نظرم عقل و دل با توکل و توسل خودش برای انسان حجت تمام عیار هست.
نکته 5: "باشد تا رستگار شویم"
سلام
مهم ترین ویژگی انسان " قدرت انتخاب" هست
قدرت انتخابی که بر اساس " تفکر" شکل خواهد گرفت
وقتی نتونی خوب " تصمیم" بگیری
" حیران" می شوی ....
و تنها فردی که می تونه بهت کمک کنه که اطلاعات کامل و درستی داشته باشه وهمچنین توانایی و قدرت " تغییر" را داشته باشند
این " دانایی" [در مقابل حیرانی] و قدرت [در مقابل ضعف] به اذن الله به اهل البیت رسیده است و ما باید با توکل به خدا و توسل به اهل البیت از " حیرانی" نجات یابیم.
شاید مثَل ما و اهل البیت و حیرانی، مثَل فرزندی که پدر و مادرش را در یک بازار شلوغ گم کرده است و هر لحظه امکان حادثه ای تلخ هست اما پدر و مادرش او را پیدا می کنند و فرزندشون را در آغوش می گیرند و ...
توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به عنوان " مادر" و ....
دریافت
حجم: 93.4 کیلوبایت
توضیحات: رمز سطح دوم
باورش کمی سخت است
اما باور کن پدرانمان هم
تمام شب های مهتابی عاشق بوده اند
وقتی به دود سیگارشان خیره می شدند و
باد در پیراهن بلند زنی می وزید
که بهار نارنج می چید و
به مردی که _ فرض کن _
برای تماشای بهار آمده ،
لبخند می زد
باورش کمی سخت است ، می دانم
اما بارها به ماه گفته ام طوری بتابد
که بغض راه گلوی پنجره ای را نبندد
مخصوصا اگر باد
با خاطره ی بلند پیراهن زنی وزیده باشد
بارها گفته ام این شهر بهار ندارد
باغ ندارد
بهار نارنج ندارد
و آدم اگر دلش بگیرد
دردش را به کدام پنجره بگوید
که دهانش پیش هر غریبه ای باز نشود ؟
" لیلا کردبچه "
سلام
امروز دیگه رسما طاقتم طاق شد
دیگه دلم خواست
حسودیم شد
خودم را بی عرضه دونستم که چرا نتونستم این اربعین یه برنامه جور کنم
بی عرضه
بی سعادت
و...
پ.ن : دقیقا الان تا حدودی مفهوم بچه هایی که جبهه رفتند و ازشون می پرسیدند که حال و هوای جبهه چطور بود می گفتند : " سخت بود اما شیرین" را می فهمم، پارسال همین موقع ها پیاده روی می کردیم با دوستم حسین، عمود به عمود، موکب به موکب، قدم به قدم، کمی سخت بود اما دلچسب بود.
پ.ن 2: پارسال اربعین پنجشنبه بود، و شب جمعه حرم امام حسین علیه السلام و بین الحرمین بودیم، یادم نمیره رفتم توی حرم زیارت عاشورا خوندم و بعد اومدم دعای کمیل بخونم دیدم خیلی ها ایستاده اند رفتم بیرون روبروی ورودی درب" قتیل العبرات" یا همان "باب الراس" نشستم و دعای کمیل را خوندم [حال خوشی داشتم توی اون حال خیلی دعا کردم برای خیلی از افراد و خودم اما الان هیچی نمی خوام جز همان حال خوب، جز زیارت، جز ...]
سلام
همیشه محرم و ایام فاطمیه این مداحی را با خودم زمزمه می کنم
شرح حالی است در وصف این بنده ی پرگناه اما امیدوار .
دریافت
حجم: 1.54 مگابایت
توضیحات: خوشنودی حضرت مادر سلام الله علیها صلوات
سلام
خواهشمند است مطالب زیر را مطالعه فرمایید :
سلام
آقا به چه زبوبی بگم مرتب بودن، منظم بودن، رعایت هارمونی رنگی در لباس پوشیدن و... جزو تجمل گرایی نیست!
طرف با دمپایی، با موهای ژولیده، یه پیرهن چروکیده قرمز و یک شلوار کثیف سرمه ای داره کِش کِش راه میره ازش می پرسی چرا ؟ میگه حاجی ولن این تجملات و ظاهر را، خاکی باش!! ( اینطور حرف زدن و از خط در رفتن من!)
پ.ن: یه اتو روی اون پیرهنت بکش، هیچ اتفاقی نمی افته!
پ.ن ۲: موهات و ریش هایت مرتب باشه
پ.ن۳: بعضی از وسایل را باید با دقت و حتی گرون بخرید مثل کفش ( زیرا خیلی بر روی پا و بدن اثر داره، الان دقت نکنی در انتخاب فردا باید درد زانو و کمر و ... بکشی!)
نکته : اگه خواسته باشیم مرتب بودن در ظاهر را مثال بزنیم، مودب بودن در کلام هم عرضش خواهد بود به قول معروف " راستگویی با درشتگویی متفاوت هست!")
نکته ۲: نویسنده سطور فوق خودش هم در نکاتی که مرقوم داشته بسیار ضعیف عمل کرده اما به این نتیجه رسیده که لازم به بازنگری در رفتارش هست! در نتیجه این ضعف را که در بسیاری از اطرافیان خود نیز دیده به اشتراک گذاشته تا شاید موجب مرتفع شدن این مهم گردد.
سلام
قراره یک سری تحلیل مثبت از فیلم های کره ای بیان کنم و نقاط مثبت اون ها را با دید سبک زندگی بررسی کنم متن خلاصه زیر به عنوان اولین مبحت با عنوان ارزش دادن به مطالعه و کتاب هست :
در بعضی از فیلم های خارجی خیلی خیلی خوب ، معانی ای چون شهادت، صبر، سبک زندگی ، ساده زیستی را نشون می ده مثلا در بحث مطالعه و کتابخوانی سریال هایی چون یانگوم، دنگ ئی و حتی جومونگ را بررسی کنیم می بینیم که:
یه نکته جالب دیگه :
حالا شما یکی از سریال های ایرانی مثال بزنید که اینقدر بر روی مفهوم کتاب و کتابخونی تاکید می کند
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از مرگ چه باقی ماند
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
سلام
بهتره قبل از شروع مطلب یه درخواست داشته باشم
خواهشا بخونید اینجا را "نکته 390: پاک کردن تاریخچه"
امروز می خوام نظرات خصوصی که تا به حال داشتم را پاک کنم و نکاتی را که با آن برخورد دارم را براتون بنویسم ، شاید برای دوستان و خودم فایده داشته باشد. ( لازم به ذکر هست تا حالا هیچ کدوم از نظرات خصوصی را پاک نکرده ام!!!)
1- تعداد نظرات خصوصی به بیش از 650 تا و حداکثر 700 نظر می رسه
2- اولین نظر خصوصی مربوط به 25 خرداد 93 می باشد از یکی از دوستان سابق که دعوت به تبادل لینک کرده اند!
3- اولین نظر خصوصی حذف شد!!!!!
4- یک سری نظرات خصوصی مربوط می شود به کسب اجازه هایی که برای قرار دادن لینک وبلاگشون در "لینکدونی" می باشد و بزرگواران لطف کردند و طی یک نظر خصوصی اجازه دادند (اکثرا)
5- بعضی از دوستان خیلی فعال بودندو همیشه دعوت به مشارکت می کردند و لینک مطالب جدیدشون را می فرستادند خیلی هاشون حذف کردند و خیلی هم وبلاگ هاشون داره خاک می خوره...:((
6- یکی از دوستان خیلی لطف داشت : (برای اینکه بزرگواریش را فراموش نکنم پاکش نمی کنم )
"سلام
7- اولین نظر خصوصی از یکی از دوستان 1 مرداد 93 بود، خیلی بهم کمک کردند واقعا "معلم" بودند و البته هستند!!! خدا خیرشون بده..
8- وبلاگ یه آنتی زیون که تخصصی کار می کرد را دوست داشتم اما نمی دونم چی شد که رفتند البته قرار بود برگردند اما .... http://antizion.blog.ir/
9- وبلاگ دریا هم حذف شده ... خیلی خوب بود (http://sabztarazdarya.mihanblog.com/)
10- بعضی از نطرای خصوصی که تعدادشون هم کم نیست مربوط میشه به غلط های املایی و ویرایشی متن!!!
11- نظرات امین در مورد مسئله فلسطین را نگه داشتم :)
12- یک وبلاگ بود به نام "اقلیما" مطالب خیلی خوبی داشت که حذف کردند و الان وبلاگشون افتاده دست یه نفر نامربوط!!! البته صاحب وبلاگ با قلم توانمندشون در وبلاگ دیگه ای مشغول فعالیت هستند (خواهشا اگه خواستید بروید وبلاگ را حذف نکنید چون می افته دست یه عده نامربوط!!!!)
13- ببین این نظر را چقدر متعهد هستند بعضی از بلاگر ها : (ایشون یه مطالب خوبی داشتند که در صفحه اول نبود و فقط یه مطالب خاصی روی صفحه اول بود و من ازشون انتقاد کرده بودم که چرا ؟)
"جالب بود حرفتون .
بنابراین لزومی نداره جلوی دید همگان قرار بگیره !"
14- این هم یه نظر جالب از یه دوست در دنیای واقعی : "خیلی بیکاری!"
15- بعضی ها هم درخواست رمز داده بودند!
16- این نظر دقیق هم جالبه :
""همسر آینده ی من باید"
بهتره بنویسیم "من برای بدست آوردن چنین همسری باید..."
17- بعضی از مواقع هم دعوا می کردیم سر یک پست با مخاطبین مثلا :
"شما یه مغالطه کار حرفه ای هستید آقا
:-|"
البته این دعوا حدود 5 -6 صفحه ای میشد که خدا را شکر بعد از مدتی به بزرگواری مخاطبین رفع به خیر شد! (البته زیاد از اینگونه پست ها هست)
18- البته بعضی از نظرات هم ازمون تعریف کردند مثل :
"آفرین
D:"
19- این هم یه جواب دندان شکن وقتی در مورد پست یکی از وبلاگ نویس ها به قول خودم نظر تخصصی داده بودم اما در اصل "فضولی حرفه ای" بود :
"اولا با عرض پوزش، مطالبی که در وبلاگم می نویسم، مخاطبی که براش می نویسم، لحنی که می نویسم، زبانی که می نویسم، مقداری که می نویسم، موضوعی که در موردش می نویسم، عکسی که میذارم و ... اساسا و اصولا برای دل خودمه و به کسی ربطی نداره. با عرض پوزش مجدد!"
20- این پست همسر آینده من را گذاشتم "اینجا" خیلی ها ابراز تردید کردند اما شاید باورتون نشه که من 25 بهمن که دفاع کردم به همسرم هم تقدیم کردم، استاد راهنما داشتند دنبال همسرم می گشتند بهشون تبریک بگویند به خاطر داشتن شوهر لایقی مثل من!!!! و ازم پرسیدند : " خانومت نیومدند؟!!!"
21- گاهی اوقات هم نظرات خصوصی برای هماهنگی دوستان در دنیای واقعی بود مثلا :
"سلام علیک
کم پیدایی برنامه پیاده روی از سر بگیریم و ادامه بدیم تا فردا شب منتظرم"
22- این هم جالبه، هم فیلسوفانه هم مسخرانه :
"سلام
پ.ن 2: می دونم اعتماد به عرش دارم لازم نیست اون را دوباره یادآوری کنید :)"
23- بعضی ها هم نظر گذاشته بودند که تایید نمی شد (حالا یادم نیست که چرا، مضمون پست یا شلوغی ) اما تهدید می کردند ادم رااااا :
"آره جون عمه ی من!! شمام که چقد متواضعین به خدا!!
اگه جرأت دارین، منتشرش کنین!!! :)"
24- تا پایان سال 1393 نظرات خصوصی پاک شد (خیلی هاش اصلا خصوصی نبود ) ان شاءلله سال 1394 بمونه برای فرصت بهتری ...